بخش دوم: تفسیر روزآمد
تفسیر روزآمد از قرآن
تفسیر به معنای کشف و پردهبرداری از معنای سخن است. تفسیر تلاشی روشمند در جهت شفاف نمودن حقیقت کلام است و بیشتر به مواردی مربوط میشود که منظور از سخن در آغاز روشن نباشد.
تفسیر روزآمد که مفسران و قرآنپژوهان از آن به «تفسیر عصری» یاد میکنند، شیوهای نوین در ارائة مباحث دینی و اعتقادی است که با روشی تازه و مناسب به گونهای مسائل دینی را مطرح میکند که با تجربة فکری مسلمانان و حیات و معاش ایشان سازگار افتد. در تفسیر روزآمد مفسر به صورت قدیمی به پاسخگویی مسائل نمیپردازد[1]. تفسیر روزآمد خوانشی نو از میراث کهن دینی است. در این گونه تفسیر شاکلة فکری، فرهنگی و اجتماعی گذشته با روشهای نوین بازخوانی میشود و اندیشة دینی مطابق با نیازهای مطالبات نسل حاضر بنا میگردد. در این فرایند عقل بدیهی و مصالح عمومی ابزار مهم و سودمندی است که میتوان در پرتو این دو، آموزههای دینی را که در گذشته مطرح شده است با نگرش بر احتیاجات اساسی عصر، در ظرف کنونی محقق نمود.
«تفسیر علم فهم است و فهم آگاهی از واقعیت و زمان است. متن دینی در واقع تصویری از فهم دینی است که در واژگانی ثابت تجلی یافته است. در عمل تفسیر، مفسر با نگرش بر واقعیات[2] به تحرک متن دینی کمک میکند»[3]. در تفسیر روزآمد مفسر به دو نکتة اساسی توجه دارد: اول آنکه دین دارای یک پیام ثابت و یک ظرف تحقق است، دوم آنکه راهکارهای عقلی و عرفیای وجود دارد که میتوان بر مبنای آن، پیام ثابت دین را در ظروف مختلف زمانی و مکانی محقق ساخت. مفسر هر عصر با در نظر گرفتن زمینة اجتماعی شکلگیری متن قرآن و با توجه به شرایطی که خود و معاصرانش در آن به سر میبرند با بهره گرفتن از دستاوردهای دانش و تمدن بشری در عرصههای مختلف انسانی، اجتماعی، فرهنگی و علمی و به کار بستن علوم خادم در فهم قرآن، با کوششی سامانمند به بازخوانی پیام ثابت دین در ظرف امروزین میپردازد و از این رهگذر زمان شمولی دین و جاودانگی آموزههای آن را بیش از پیش نمایان میسازد.
مشکلی که شاید بیش از هر چیز دامنگیر فکر و اندیشة دینی مسلمانان در طول قرنها شده است این است که تفاسیر قرآن و استنباطهای فقیهان و متکلمان در گذر تاریخ تبدیل به نصوص ثانویهای شدهاند که گویی قرآن را فقط از طریق آنها میتوان فهمید. این حالت تا بدانجا پیش رفته است که در برخی موارد استناد به سنت تفسیری در چارچوب یک مذهب خاص فقهی یا کلامی بیش از استناد به متن قرآن است[4]. در چنین فضایی مسلمانان مخاطب مستقیم کلام الهی نخواهد بود، بلکه تنها با نظر به دیدگاهها و افکار دیگران در زمینة آیات قرآن به فهمی با واسطه از آن دست مییابند. در این حالت نمیتوان تأثیر نظرات دیگر مفسران را در شکلگیری فهم قرآنی مفسر نادیده انگاشت. مفسر امروزی الزامی نمیبیند هر آنچه را که دیگران در زمینة تفسیر آیات قرآن بیان داشتهاند بدون چون و چرا بپذیرد و به بازگویی نظرات آنان بپردازد. البته این بدان مفهوم نیست که مفسر امروزین به نظرات تفسیری گذشتگان توجه نکند و بدان وقعی ننهد، بلکه باید با امعان نظر در اندیشة تفسیری و معرفت دینی گذشتگان به کاستیها و ناراستیهای سخن و اندیشة آنان واقف گردد و با اندوختة تجربة خویش به جبران خسارت فکر دینی بپردازد. در تفسیر روزآمد بازگویی اندیشههای تفسیری جای خود را به بازخوانی میدهد و تنقید به جای تقلید مینشیند.
[1]ـ شرقاوی، عفت، الفکر الدینی فی مواجهة العصر، ص 442، به نقل از ایازی، سید محمدعلی، قرآن و تفسیر عصری، چاپ اول، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران: 1376، ص 30.
[2]ـ منظور از واقعیات در اینجا واقعیات بستر شکلگیری متن و واقعیات زمان مفسر است که ذهن او را در رجوع به متن دینی سامان دهی می کند.
[3]ـ الرفاعی، عبدالجبار، الفکر الأسلامی المعاصر، الطبعة الأولی، دارالفکر، دمشق: 1421 ق. ص 242 (مصاحبه با دکتر حسن حنفی).
[4]ـ شرفی، عبدالمجید، عصری سازی اندیشه دینی، ترجمه محمد امجد، چاپ اوّل، نشر فاقد، تهران: 1382، ص 25.
تحول تفاسیر در فراشُد زمان
تفسیر سابقهای به سابقة نزول قرآن دارد. مسلمانان از همان آغاز نزول اولین آیات قرآن کریم به فهم و شرح و توضیح واژگان مشکل و تبیین اصطلاحات ویژة قرآنی پرداختند. حضور پیامبر اکرم(ص) در طول بیست و سه سال نزول زمانمند قرآن فرصت مناسبی را برای فهم آیات فراهم ساخته بود. روشنای زبان وحی و خلوص فرهنگ و زبان اعراب صدر اسلام موجب شد که مسلمانان در فهم قرآن کمتر دچار مشکل شوند و در صورت بروز مشکل با رجوع به پیامبر اکرم که نخستین مخاطب پیام الهی و آگاه به همة معارف آن بود این مشکل را برطرف می کردند.
صحابة کوشا و نامدار پیامبر(ص) در زمان حضور پیامبر و بعد از آن تلاش فراوانی در حفظ و صیانت از میراث گرانسنگ نبوی از خود نشان دادند. اصحاب با استفاده از بیانات قرآنی، احادیث نبوی، قَصَص[1] و برخی اعتقادات اهل کتاب (یهود و نصاری) و به کار گرفتن اجتهاد و قوة استنباط به تفسیر قرآن همت گمارند[2].
در این دوره تفسیر زیر مجموعهای از حدیث بود و از معنی اجمالی آیات فراتر نمیرفت. تلاش مفسران این دوره بیشتر به شرح واژگان مشکل آیات معطوف بود. به دلیل عدم اختلافات مذهبی و فرقهای در سطح وسیع و گسترده، مباحث کلامی بازاری نداشت و استنباط علمی از آیاتالاحکام به موارد اندکی خلاصه میشد[3].
علامه طباطبایی مینویسد:
از صحابه رسول خدا شنیده نشده است که در معضلات قرآنی همچون: عرش، کرسی و سایر حقایق بحثی کرده باشند، بلکه این طبقه از مسلمین تنها به ظواهر قرآن اکتفا کردهاند[4].
در دورة بعد از صحابه با شکل گیری مکاتب تفسیری در مناطق مختلف سرزمین پهناور اسلامی کار تشکیلاتی منسجمی به صورت علمی در تفسیر قرآن سامان یافت. در این دوره به علّت گسترش قلمرو اسلام و گرویدن مردمانی از دیگر قومیتها، فرهنگها و ادیان به اسلام، مسائل و موضوعاتی از دیگر ادیان به عرصة تفسیر قرآن راه یافت. با مسلمان شدن گروهی از اهل کتاب اسرائیلیات و نصرانیات در میان اندیشههای تفسیری رسوخ کرد.
در این دوره، تفسیر به حوزههای ادبی، لغوی، تاریخ امتهای گذشته و مجاوران جزیرةالعرب تسری یافت. به علّت بروز اختلافات سیاسی و مذهبی بعد از رحلت پیامبر اکرم(ص) در این دوره با شکلگیری فرقههای مختلف مذهبی و تشکیلات سیاسی متنوع، تفسیر رنگ کلامی و فرقهای به خود گرفت و نهضتهای کلامی در مقام دفاع از اندیشههای خود از قرآن سود میبردند. در واقع تفاسیری که در این دوره سر برآورد مبنای فکری مذاهب خاص به شمار میآید[5].
در دورة تابعان زمینهای فراهم شد که اجتهاد در فهم قرآن از رشد فزایندهای برخوردار شود و به این دلیل نظرات تفسیری در مورد آیات، افزون گردد. شاید علّت آن باشد که در این زمان افرادی از غیر عرب و از جمله پارسی زبانان به اسلام گرویدند. آنان ناگزیر از شناخت و فهم و تفسیر قرآن بودند. از این رو میبایست شرح و تفصیل واژگان و آیات بیش از پیش نمایان باشد و این خود دلیلی بر توسعة گسترة تفسیر در زمان تابعان و به تبع آن کثرت اختلافات تفسیری شد[6].
بعد از تابعان و در نیمة اول قرن دوم، تدوین تفسیر آغازیدن گرفت[7]. هر چند در ابتدای کار روایات تفسیری ذیل بابی در کتابهای حدیث آورده میشد، ولی به تدریج و با تلاش عالمانة مسلمانان، احادیث و اقوال تفسیری منقول از پیامبر اکرم(ص)، صحابه و تابعان در کتابهای تفسیری سامان یافت.
تعیین یک شخص به عنوان نخستین کسی که به تفسیر منظم قرآن به صورت آیه به آیه به ترتیب مصحف پرداخته و اثری از خود بر جای گذاشته باشد کار آسانی نیست. ابن تیمیه (د.728 ق.) و ابنخلّکان (د.681 ق.)، عبدالملک بن جریح (د.150 ق.) را نخستین کسی دانستهاند که تفسیری بر قرآن نگاشت[8]، حال آنکه مورخان تفاسیری را برشمردهاند که حتی پیش از سال 100 هجری نگاشته شده است[9]. البته معلوم نیست که این تفاسیر از نظم و نسق آیات و سورههای مصحف پیروی نمودهاند و یا پارهای اقوال تفسیری پراکنده و نامنظم بوده است.
با این همه تفسیرنگاری که از نیمه نخست قرن دوم آغاز شده بود در نیمة دوم قرن سوم به صورت یک موضوع مستقل درآمد و از قرار گرفتن در ذیل دیگر مطالعات دینی خارج شد. از این زمان به بعد، تفسیر به مثابه دانشی مستقل به صورت جداگانه و منظم به رشتة تحریر درآمد[10].
با گذشت زمان و فاصله گرفتن از زمان صحابه، رویکرد به قرآن تغییر نمود و جنبههای اجتهادی در تفاسیر پیش از هر جنبة دیگری نمایان گشت. نوع نگاه به احادیث تفسیری، اقوال مفسران صحابه و تابعان و اسرائیلیات موجود در تفاسیر قرآن دیگرگون شد و پالایش متون تفسیری از جعل و خرافه و تزییف از سوی برخی مفسران دردمند و دلسوز به صوری جدی پیگیری شد.
با رشد معرفت و توسعة بینش علمی، فرهنگی، اجتماعی و اعتقادی مسلمانان، تفاسیر مختلف با رنگ و محتوای کلامی، فقهی، فلسفی، اجتماعی، اخلاقی، تربیتی، عرفانی، علمی ـ تجربی و تفاسیر جامع در جامعه علمی مسلمانان تدوین شد.
با نگاه به تاریخ پرفراز و فرود تفسیرنگاری درخواهیم یافت که هر یک از تفاسیر قرآن در فضای فکری و فرهنگی خاصی تألیف یافته و عناصر فکری ـ فرهنگی و تحولات اجتماعی، اخلاقی و عقیدتی زمان مفسر نوع رویکرد او را به قرآن تعیین مینموده است. مفسران هر کدام بسته به موقعیت زمانی که در آن به سر میبردهاند، در پی گشودن افقهای قرآنی در جامعه خود برآمده و در این راه هر کدام به نتیجهای خاص رسیدهاند.
رویکردهای فقهی، اصولی، کلامی، زبانی، علمی و… همگی نتیجة موقعیتهای اجتماعی ـ فکری معینی بوده است که برای بهبود اوضاع زمان خود ظاهر شدهاند و مفسران هر کدام فرزند زمان خود بودهاند. به باور برخی هیچ یک از این سبکها به تنهایی نتوانستند فهم و درک مطلوب از آیات قرآن را محقق سازند و عقل و اندیشه مسلمانان امروزی را از خلال واقعیتها و شرایطی که در آن به سر میبریم به یک دید فراگیر برسانند[11]. این وظیفهای است که بر دوش مفسر امروز نهاده شده و رسالتی است که در جهت تبیین اهداف قرآنی باید آن را به انجام برساند. شاید این انتظار از مفسران گذشته، انتظار به جایی نباشد.
[1]ـ کلمه «قصص» در قرآن بر وزن «عسس» آمده است نه بر وزن فرق (جمع فرقه). این واژه در اصل به معنای «پیگیری» و «ردیابی» است و صورت جمع ندارد. این واژه ارتباط چندانی با کلمه «داستان» در زبان فارسی ندارد. داستان در فارسی بیشتر افسانه و رمان و قصه را به ذهن متبادر میکند و گاهی نیز با توسعه معنایی به معنی «ماجرای واقعی» به کار میرود. «قصص» به معنی رمان یا حوادث خیالی نیست، بلکه به معنی «سرگذشت و ماجرای واقعی» است. قصص را مرادف «روایت» نیز میتوان گرفت. حاصل آنکه در نتیجه یک اعراب گذاری غلط (به یک نقطه گردد رحیمی رجیم) قصص را جمع قصه گرفتهاند و چه خرافات و سخنان نامعقول را در اذهان مسلمانان جای دادهاند. برای تفضیل بیشتر ر.ک: فولادوند، محمد مهدی، قرآن شناسی، چاپ اول، انتشارات الست فردا، تهران: 1381، ص 220.
[2]ـ ذهبی، محمدحسین، التفسیر و المفسرون، [بیتا]، [بیجا]، ج 1، ص 37.
[3]ـ همو، پیشین، ص 97و 98؛ معرفت، محمد هادی، التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، الطبعة الأولی، الجامعة الرضویة للعلوم الاسلامیّة، مشهد: 1419 ق. ج 1، ص 309، 307.
[4]ـ طباطبایی، محمدحسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن، جامعة المدرسین فی الحوزة العلمیة، قم، [بیتا]، ج 15، ص 342.
[5]ـ ذهبی، التفسیر و المفسرون، ج 1، ص 130 و 131؛ معرفت، التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج 1، ص 447، 432.
[6]ـ الرومی، فهد بن عبدالرحمنبن سلیمان، منهج المدرسة العقلیة الحدیثة فی التفسیر، الطبعة الأولی، مؤسسة الرّسالة، بیروت: 1401 ق. ج 1، ص 20 و 21.
[7]ـ عمید زنجانی، عباسعلی، مبانی و روشهای تفسیر قرآن، چاپ چهارم، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران: 1379، ص 68.
[8]ـ ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج 20، ص 322، ابن خلّکان، وفیات الأعیان، ج 2، ص 338، به نقل از رومی، منهج المدرسة العقلیة الحدیثة فی التفسیر، ج 1، ص 23.
[9]ـ همو، پیشین؛ همچنین نک: عمید زنجانی، مبانی و روشهای تفسیر قرآن، ص 68.
[10]ـ عمید زنجانی، پیشین؛ همچنین نک: ذهبی، التفسیر و المفسرون، ج 1، ص 140 به بعد.
[11]ـ غزالی، محمد، تعامل روشمند با قرآن کریم، ترجمه علیاصغر محمدیسیجانی، چاپ اول، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران: 1379، ص 36و 37.
آسیب شناسی تفاسیر روزآمد
فصل اول: فهم زمان مند قرآن
بخش نخست: فهم قرآن و تحول آن
فهم قرآن از دریچة زمان
قرآن کریم با دست اعجاز الهی به گونهای تنظیم شده است که معارف نورانی آن تا پایان جهان، زندگی بشریت را فروغ میبخشد. جاودانه بودن این منبع معرفت، موجب می شود که انسانها هماره در درک و فهم آن بکوشند.
دریافت فیض قرآنی از نظر کمی و کیفی در هر زمان رو به فزونی است. با شکوفاتر شدن فطرت انسانی و نیرو گرفتن ابزار عقل و علم، فهم قرآن شکوفاتر میشود و نه تنها یافتهها از کتاب الهی فزونی میگیرد که فهمهای گذشته نیز ژرفتر و پرفروغتر میگردد[1]. این نشان میدهد که زمان و مکان که به تعبیر امام خمینی(ره) دو عنصر تعیین کننده در اجتهادند[2] بر فهم عمومی و فقهی از قرآن تأثیر میگذارد و در کشف مدلولات آیات نقش به سزایی ایفا میکند. البته باید توجه داشت که هر پیرایهای به نام زمان و اقتضائات آن، بر فهم بسته نشود. به باور ابن سینا از آنجا که هر دورهای مقتضیات خاص خود را دارد، ضروری است که در هر عصر و زمانی، گروهی متخصص و عالم به کلیات اسلامی و عارف به مسائل و پیشامدهای زمان، عهدهدار فهم مسائل جدید اسلامی از کلیات دین شوند[3].
ناگفته خود پیداست که روح زمانه روح روشنگری و اصلاح است و در پرتو تحول زمانه و روشنگری آن است که نوسازی سنت امکان مییابد[4]. بیتوجهی به اصل رحمانی تحوّل به درک ناصحیح و ناتمام حقایق الهی میانجامد.
تقدس و کج اندیشی و از تحولات بی خبر ماندن و یا خود را بی خبر نشان دادن، عوام فریبی است، یا قصور در فهم، یا نقص در خداشناسی و توحید و درک مجاری نوامیس[5].
بیشک در حوزة قرآنی، آن کس که از تجربة علمی بیشتری در شناخت خویش و محیط اطراف خود برخوردار است در ابتکار و کشف پیامهای نوظهور آیات تواناتر ظاهر خواهد بود؛زیرا چنین شخصی اشارات و نظارت آیات را نسبت به اوضاع نفسانی و اجتماعی بهتر درک میکند[6]. مجموعة تحولات زندگی بشری خواسته یا ناخواسته بر فضای فکری انسان تأثیر میگذارد و فهم آدمی را از آموزههای دینی و معنوی دستخوش تغییر میکند و اعتقادات و باورهای دینی را رنگی دیگر میبخشد.
[1]ـ جوادی آملی، عبد الله، تفسیر موضوعی قرآن کریم، چاپ دوم، مرکز نشر اسراء، قم: 1378. ج 1 (قرآن در قرآن)، ص453.
[2]ـ خمینی، سید روح الله، صحیفه نور، چاپ اول، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران: 1368، ج 21، ص 98.
[3]ـ ابن سینا، الهیات شفا، به نقل از مطهری، مرتضی، ختم نبوت، چاپ پانزدهم، انتشارات صدرا، تهران: 1382، ص 70.
[4]ـ ابوزید، نصر حامد، نقد گفتمان دینی، ترجمه حسن یوسف اشکوری و محمد جواهرکلام، چاپ اول، انتشارات یادآوران، تهران: 1383، ص 218.
[5]ـ حکیمی، محمدرضا، ادبیات و تعهد در اسلام، چاپ یازدهم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران: 1379، ص 29 و 30.
[6]ـ نقی پورفر، ولی اللّه، پژوهشی پیرامون تدبّر در قرآن، چاپ اول، انتشارات اسوه، قم: 1371، ص 363.
آسیب شناسی تفاسیر روزآمد/ پیشگفتار
چکیده
قرآن کریم اصیلترین منبع جاودانة معرفت دینی ما مسلمانان و پاسخگوی نیازهای اساسی بشر در همة اعصار و زمانهاست؛ از این رو بایسته است به مقتضای زمان و نیازهای هر عصر مورد بازخوانی و فهم دوباره قرار گیرد. این پژوهش که با عنوان «آسیبشناسی تفاسیر روزآمد» سامان یافته، به مواردی از بازفهمی مفسران معاصر اشاره دارد که نه تنها به روزآمد بودن تفاسیر کمک ننموده که موجبات مخالفت اندیشمندان اسلامی و تن زدن مسلمانان از پذیرش اندیشههای تفسیری ایشان را فراهم آورده است. پژوهش حاضر با بهرهگیری از روش مطالعة کتابخانهای به فهم زمانمند قرآن و تحولپذیری آن اشاره کرده و با تبیین انتظار بشر از دین و حداقلّی یا حداکثری بودن آموزههای دینی، به عقلگرایی بیضابطه و علمگرایی شتابزده به عنوان دو مورد از اشکالات تفاسیر سید احمد خان هندی و الجواهر طنطاوی پرداخته است.
پیشانینوشت
قرآن کریم که خطی نوشته میان دو جلد است به ترجمه و تفسیر نیاز دارد. قرآن خود زبان گفتن ندارد و انسانها هستند که از آن سخن میگویند[1].
فهم قرآن و تفسیر آن از مشغلههای دیرین دین پژوهان بوده است. اندیشمندان دین و پرده داران آیین از همان آغاز نزول قرآن بر آن بودهاند تا ایمان تقلیدی را به کمال تحقیق بیارایند و با تدوین راهکارهای استوار در فهم قرآن، مسلمانان را از بن بست فکری نجات دهند. اندیشمندان اسلامی با عنایت ویژهای که به مبادی فهم قرآن مانند: علم لغت، صرف و نحو، علوم معانی، بیان و بدیع، و دیگر علوم قرآنی داشتهاند از نقشآفرینی عنصر زمان نیز غفلت نورزیده و آن را در فهم آموزههای قرآنی به کار بستهاند.
قرآنپژوهان با همین دغدغه به جمع و تبویب روایات اسباب النزول و گزارشهای تاریخی مربوط به این حوزه پرداختهاند. آنان با این هدف که متن قرآن را باید در پرتو واقعیات فضای اجتماعی نزول آن فهمید به این کار مهم اقدام نمودهاند. تلاش ایشان دلیلی بر اهمیت نقش زمان در فهم قرآن است.
اما این نقش به همین مقطع محدود نمیشود. در فراز و فرود تمدن اسلامی مفسران آگاه و دردمندی پا به عرصة گیتی نهادهاند که با توجه به فضای فکری، فرهنگی و معیشتی خویش، درمان دردهای خود و همعصرانشان را از قرآن طلب نمودهاند. همچنین از اندوختههای علمی و معرفتیای که از پیشینیان به ارث بردهاند برای رفع نقص از فهم بشری بهره گرفته و نکات تازهای از آیات قرآن استنباط نمودهاند. هم از این روست که مفسر معاصر، مرحوم طالقانی، مینویسد: «این پیشرفت زمان و علم است که میتواند اندک اندک از روی بواطن و اسرار قرآن پرده بردارد»[2]. هر چند این واقعیت را نمیتوان از نظر دور داشت که تلاش برخی از این مفسران با شکستها و ناکامیها و گاه نواقص و اشتباهاتی همراه بوده است.
در پیشانینوشت این پژوهش پیش از هر چیز باید با موضوع، اهمیت، پیشینه، روش، هدف و ساختار پژوهش آشنا شویم تا تصویری روشن از مباحث مطرح در این نوشتار فراهم آید.
1ـ موضوع پژوهش
در هر علمی سه عامل مهم نقشآفرین است. موضوع، روش و غایت. عنوان این نوشتار «آسیبشناسی تفاسیر روزآمد» است. موضوع این پژوهش بررسی و اظهار نظر درباره برخی دیدگاههای تفسیری خلاف واقع موجود در پارهای تفاسیر معاصر است.
2ـ اهمیت پژوهش
شناخت اندیشههای تفسیری مفسران اسلامی و بازخوانی آن، نقشی بیبدیل در فهم آموزههای دینی به ویژه معارف قرآنی دارد. تلاش اندیشمندان اسلامی در فهم آیات قرآن و بنا نهادن تمدن عظیم اسلامی بر پای? این آموزهها انکارنکردنی است اما باید دانست که برخی تفکرات اندیشهوران اسلامی لزوماً بیاشکال نبوده و همواره مسائلی را در جوامع اسلامی به وجود آورده و به مشکلاتی دامن زده است. شناخت این موارد، بازشناسی بسترها و سعی در جهت پاسخگویی به اینگونه اندیشههای به ظاهر اسلامی اما غیر دینی، از سویی به رشد تفکر دینی و استواری آن در برابر تفکرات غیر دینی کمک میکند و از سوی دیگر فرصت بهانهجویی و دستاندازی به اندیشههای اسلامی را از دشمنان دین میگیرد.
3ـ پیشینة پژوهش
پرهیز دادن مسلمانان از برداشتهای نادرست از آیات قرآنی و احادیث اسلامی از جمله مسائل دیرپایی است که از همان آغاز اسلام مورد توجه سنگربانان دین مبین اسلام بوده است. احادیث نهی از تفسیر به رأی، ملاک قرار دادن قرآن برای بازشناخت احادیث مسلّم از مشکوک، نقشآفرینی عقل سلیم و طبع مستقیم در فهم برخی آموزههای دینی و توجه دادن مسلمانان به جامعنگری و پرهیز از جزئیگروی در برداشت از قرآن و احادیث، همه از وجود لغزش در میان برخی متفکران صدر اسلام خبر میدهد و فراتر از آن نسخهای برای درمان درد انحراف اندیشهای مسلمانان است.
پر واضح است که اندیشة اسلامی در مسیر صیانت از اصل خاتمیت دین و جاودانگی قرآن، همواره بر تدبّر پیوسته در قرآن و تلاش برای ارائة فهمی از آن متناسب با نیازهای هر عصر پای فشرده است. اینگونه دغدغههای مقدس که برای گرهگشایی از برخی مشکلات فکری و اجتماعی صورت میگرفته همیشه کارساز و گرهگشا نبوده بلکه در پارهای موارد خود مشکلی بر مشکلات میافزوده است.
گرچه نگاشتهای مدوّن در موضوع آسیبشناسی تفاسیر روزآمد تا کنون به رشتة تحریر درنیامده است، ولی بخشهایی از این موضوع در پارهای نگاشتههای قرآنی به چشم میخورد. برخی اندیشمندان معاصر در تألیفات خود با تأکید بر ارائة فهمی روزآمد از قرآن به روشمند سازی این فرایند و نقد کاستیهای موجود در این روش پرداختهاند. بنت الشاطی در کتاب القرآن و التفسیر العصری، عبدالمنعم النمر در علم التفسیر، ذهبی در التفسیر و المفسرون، عبدالمجید عبدالسلام المحتسب در کتاب اتجاهات التفسیر فی العصر الحدیث، مصطفی محمد حدیدی نیز در کتابی با همین و دیگر اندیشمندانی که در زمینة رویکردهای تفسیری در قرون معاصر سخن راندهاند، زوایایی از این موضوع را در پژوهشهای خود بازتابانیدهاند.
4ـ روش پژوهش
این پژوهش با استفاده از روش کتابخانهای و با مطالعة کتابهای مختلف علوم قرآنی، تفسیر و تاریخ انجام گرفته است. در هر قسمت از تحقیق به مناسبت موضوع از نوشتههای علمی نیز استفاده شده است، ولی اهتمام نگارنده بر آن بوده که سخن بیشتر به اندیشههای تفسیری مفسران مستند باشد تا دیگر منابع.
5ـ هدف پژوهش
پژوهش حاضر در پی اثبات این مطلب است که اولاً: فهم مفسران قرآن از این کتاب مقدس دینی همواره درست و به دور از اشکال نبوده و این نقایص یا ناشی از نگاه التقاطی برخی اندیشمندان بوده و یا نتیجه تلاش نسنجید? ایشان در تطبیق آموزههای دینی با یافتههای علمی و عقلانی بشر بوده است. ناگفته خود پیداست که این تطبیقهای بیضابطه برای نشان دادن کامل بودن کتاب الهی در تمامی موضوعات و «تبیان لکل شیء» بودن قرآن صورت گرفته شود.
در این پژوهش با تاکید بر این نکته که در تفسیر روزآمد از قرآن، شاکلة فکری، فرهنگی و اجتماعی گذشته با روشهای نوین بازخوانی میشود و اندیشة دینی مطابق با نیازهای مطالبات نسل حاضر بنا میگردد، در مییابیم که در این فرایند عقل بدیهی و مصالح عمومی ابزار مهم و سودمندی است که میتوان در پرتو این دو، آموزههای دینی را که در گذشته مطرح شده است با نگرش بر احتیاجات اساسی عصر، در ظرف کنونی محقق نمود.
با این همه، رسالت اصلی و اساسی این پژوهش بیان این نکته است که برخی از موارد مذکور در اندیش? مفسران گذشته و بیشتر در کارنامة مفسران معاصر، همواره صحیح و مطلوب نبوده است؛ یعنی، مواردی از توجه مفسران معاصر را میتوان یافت، که نه تنها به روزآمد بودن تفاسیر کمک ننموده است که موجبات مخالفت اندیشمندان اسلامی و تن زدن مسلمانان از قبول اندیشههای تفسیری ایشان را فراهم آورده است.
6ـ ساختار پژوهش
این پژوهش در دو فصل سامان یافته است. در نخستین فصل که خود از دو بخش تشکیل شده است از فهم زمانمند قرآن و تحول تفاسیر در بستر تاریخ سخن به میان آمده و با تعریفی دقیق از تفسیر روزآمد، به اندیشههای مخالفان و موافقان این رویکرد اشاره شده است.
در فصل دوم نیز در دو بخش با تبیین انتظار بشر از دین و حداقلّی یا حداکثری بودن آموزههای دینی به دو مورد از اشکالات تفاسیر روزآمد اشاره نمودهایم. عقلگرایی بیضابطه و علمگرایی شتابزده در برخی تفاسیر از مواردی است که ما در این پژوهش مختصر مورد بررسی قرار دادهایم. در فرجام سخن نیز به نتایج و دستاوردهای پژوهش اشاره شده است.
[1]ـ نهجالبلاغه، ترجمه محمد دشتی، انتشارات لاهیجی، چاپ چهارم، قم: 1379، خطبه 125.
[2]ـ طالقانی، سید محمود، پرتوی از قرآن، چاپ دوّم، شرکت سهامی انتشار، [بیتا]، ج 1، ص 20.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ