بررسی دلالت حدیث
دیدیم که هیچ یک از اسانید حدیث مزبور خالی از ضعف نیست. ولی در عین حال باید دانست که حدیث ضعیف با حدیث جعلی و بر ساخته متفاوت است. بنابراین، احتیاط و دقّت علمی ایجاب میکند که احتمال دهیم آن حدیث از سرچشمه علم نبوی(ص) صادر شده باشد. از این رو بررسی دلالت یا معنا شناختی این حدیث ضروری به نظر میرسد .
حدیث مورد نظر «مبهم» است (1). زیرا مشتمل بر لفظی «غریب» است. آن لفظ غریب یا نامأنوس که در واقع واژه کلیدی این حدیث محسوب میشود عبارت از کلمه «البُله » میباشد. پس در آغاز باید این واژه را از نظر لغت شناسان بررسی کنیم .
«بُله» جمع «اَبْلَه» و اَبْلَه از مصدر «بَلَه» و «بَلَاهة» مشتق شده است. یکی از کهنترین لغتنامههای عربی «بَلَه» را «غفلت از بدی» معنا کرده است(خلیل بن احمد، ذیل ماده بله). ابن فارس نیز آن را مانند «غَرَارَة» (ناآگاهی و بیخبری از کارها) و غفلت دانسته و بر این اعتقاد است که اصل واحد همه معانی این واژه، از جمله «کم خــردی»، همین است. او مینویسد مراد پیـامبر از «بُله» کسانی هستند که در کارهــای آخرت زیرک و در امور دنیا بیخبرند(معجم مقاییس اللغة، ذیل ماده مورد نظر).
لغتنامهنویسان از قول یکی از شخصیتهای عرب به نام زِبْرِقان بن بدر مینویسند که گفت: «خیرُ اولادِنا الاَبْلَهُ العَقُول». در این جمله مراد آن است که بهترین فرزندان ما کسی است که در عین خردمندی از شدّت حیا بسان ابله باشد. آنان «عَیْشٌ اَبْلَه» را زیستن با ناز و نعمت و بیخبر از همّ و غمّ زمانه معنا کردهاند. همچنین گفتهاند: شبابٌ اَبْلَه یعنی جوانیِ خوش. گویا که صاحب آن از آفتهای زمانه خبر ندارد. (ابن فارس، جوهری ، ابن اثیر، صفی پوری، ذیل مدخل بله). بنابراین معلوم میشود اینکه «رجلٌ اَبْلَه» را به کسی که بَلاهتش آشکار یا از شر غافل یا نادانِ فاقد تشخیص است معنا کردهاند(فیروزآبادی، ذیل مدخل بله)، همه به همان معنای «رویگردانی و غفلت» باز میگردد. از همین رو در تفسیر حدیث مورد بحث نوشتهاند: «ابله کسی است که از بدی رویگردان و نیک نهاد است و گویند آنان کسانی هستند که سلامت نفس سراسر وجودشان را فراگرفته و نسبت به مردم گمان نیک دارند. زیرا از کار دنیای خود غفلت ورزیده و از زیرکی تصرّف در آن ناآگاهند. آنان به آخرت روی آورده و خود را بدان سرگرم ساختهاند. در نتیجه استحقاق آن را یافتهاند که بیشتر بهشتیان باشند. بنابراین، در این حدیث ابلهی که به معنای نابخرد است مقصود نیست»( ابن اثیر، ذیل مدخل بله. نیز رجوع شود به: ابن منظور،ذیل همان مدخل). کاربرد چنین معنایی از «بَلَه» اختصاص به حدیث مورد بحث ندارد؛ بلکه میتوان برای آن نمونههای دیگری نیز یافت. مثلاً ذهبی در شرح حال ابوعبداللَّه محمد بن فرج قُرْطُبی مالکی طَلّاعی مینویسد: «عندَه بَلَهٌ بامر دنیاه و غَفْلَةٌ»( ذهبی، سیر اعلام النبلاء، 19/200). یعنی به سبب روی آوردن به دانش و سرگرم شدن به اصلاح نفس از کارهای دنیای خود روی گردانده و در نتیجه از مهارتهای بهرهبرداری از دنیا بیخبر است. بدیهی است این نوع از بَلَاهت و غفلت امری پسندیده است.
بیشتر شارحان حدیث، «بُلْه» را در حدیث مورد بحث به همین معنا گرفته و بر همین اساس آن را تفسیر کردهاند. از جمله ابن قتیبه مینویسد: مردم عوام معتقدند که مراد از «بله» در این جا دیوانگان و بیخردانند. من بر این باورم که کسی که خدا را از روی عقل و علم به یکتایی قبول دارد و میپرستد، هر چند لغزشهایی هم از او سرزند در پیشگاه خدا از دیوانگان برتر است. هر چند ما دیوانگان و بیخردان را هم از رحمت و فضل خدا دور نمیدانیم. امّا ابلهانی که رسول خدا (ص) آنان را بیشتر بهشتیان معرفی کرده است به آن معنا نیست که آنان گمان بردهاند. بلکه مراد از «بله» در آن حدیث کسانیاند که سلامت نفس برایشان غلبه دارد و به مردم خوش گمان هستند. وی آنگاه بیتی از اشعار عربی را بر این معنا شاهد میگیرد (ابن قتیبه، غریب الحدیث، ص 109. نیز رجوع شود به: همو، تأویل مختلف الحدیث، ص 277؛ رضی ،ص 248؛ زمخشری، 1/114؛ قرطبی، 13/115 ؛ زبیدی، 7/244؛ ابن میثم، ص 73؛ ابن نجیم المصری، 5/79).
سخن شریف مرتضی در تفسیر این حدیث با آنکه از سنخ سخن دیگر شارحان است ، امّا از لحاظ نوع تحلیل، نقل آن خالی از لطف نیست. او به مناسبتی مینویسد: مراد پیغمبر - علیه السلام - از بُله غافلان و کم خردان و دیوانگان نیست. بلکه مقصود او رویگردانی از بدی و زشتیهاست. وی آنان را نه از آن جهت که از بدیها و زشتیها آگاهی ندارند، بلکه از باب اینکه آنها را به کار نمیبندند و با آن انس نمیگیرند، «بُله» نامیده است. وجه تشبیه چنین کسی به ابله روشن است. زیرا کسی که از چیزی رویگردان است (الاَبْله عن الشی) خود را در معرض آن چیز قرار نمیدهد و آهنگ آن را هم نمیکند. بنابراین اگر کسی از شر دور باشد و از آن روی بگرداند رواست که او را از باب همان نکتهای که ذکر کردیم به «بَلَه» توصیف کنند. او در پایان برای اثبات صحّت چنین تأویلی همان بیتی را که ابن قتیبه گواه سخن خود گرفته، شاهد میگیرد (مرتضی، غرر الفوائد، 1/40. نیز رجوع شود به: ابن جبر،ص 330؛ ابن البطریق، ص 159).
وی بر سبیل احتمال وجه دیگری را نیز مطرح میکند و آن اینکه ممکن است منظور از «بُله» کسانی باشند که در دنیا در زمره عاقلان نبوده و در آخرت بر سبیل تفضّل و عنایت الهی در بهترین صفات و حالات محشور شده و به بهشت داخل شوند(همان جا). تفسیر ابن ابی جمهور احسایی نیز به سخن شارحان پیشگفته نزدیک است. او مینویسد: «مراد از بَلَه در این جا سرگرم نشدن به کارهای دنیوی است. چون از آن غافلند یا بدان توجّه ندارند. یا مقصود رویگردانی از معصیتهای خداست بطوری که آنها را نمیشناسند یا منظور رویگردانی از غیر خداست در نتیجه به غیر او توجّه نمیکنند»(ابن ابی جمهور، 1/71).
برخی از شارحان نیز واژه مورد نظر را به همان معنای نادان و کم خرد گرفته و در عین حال از حدیث معنای لطیفی استخراج کردهاند. چنان که ابوالفتوح رازی مینویسد: «بعضی حکما را پرسیدند از آنکه رسول - علیه السلام - گفت: اکثر اهل الجنة البله، گفت: برای آن ابله باشند که مشغول باشند به نعمت از منعم. آنگه گفت: مَنْ رَضِی بالجَنّة عن اللَّه فهو ابله»(ابوالفتوح رازی،16/160). به دیگر سخن ابله کسی است که برای دستیابی به نعیم (بهشت) عمل میکند و غیر ابله کسی است که برای تحصیل رضای خدای متعال میکوشد. در نتیجه بیشتر بهشتیان از نوع اوّلند و این ناپسند نیست؛ ولی نوع دوم برتر و بهتر است( الشربینی، 2/51).
گروهی دیگر از شارحان بر این باورند که مراد از ابلهان در این جا عامّه مردم اهل ایمانند که به دقایق امور دینی واقف نیستند. اینان که بیشترین مؤمنان و بیشترین بهشتیان هستند در ایمان خود پابرجایند و از عقاید درست برخوردارند. اما عارفان و عالمان عامل و صالحان عبادت پیشه که شمارشان اندک است از درجات و مراتب عالیتر برخوردارند(نووی،17/181). به عبارت دیگر ابلهان آنانند که به کلّیات امور دیانت و ظواهر شرع ایمان مجمل دارند. زیرا به عقیده این گروه از شارحان، بَلاهَت از زیرکی ناقص و ابتر به سلامت نزدیکتر است(جزایری،ص69.مقایسه شود با : ابن میثم، ص31). گفتنی است که «بُله» به معنای عامّه مردم که در استضعاف ، فکری به سر میبرند در شماری چند از روایات به صراحت آمده است. مثلاً در روایتی میخوانیم که زُرارة بن اعیَن گفت: از ابوجعفر (ع) درباره ازدواج با زنان یهودی و نصرانی پرسیدم. امام فرمود: «لا یصلح للمسلم اَن ینکح یهودیةً و لا نصرانیةً و انّما یحلُّله منهنَّ نکاحُ البله»(کلینی،5/356؛طوسی،تهذیب،7/299؛همو، الاستبصار،3/180). در این جا میتوان گفت مراد از بُله آن دسته از زنان اهل کتابند که در ناآگاهی و استضعاف فکری به سر میبرند. در نتیجه به کفر خود چندان پایبند نبوده وتعصّبی به خرج نمیدهند(حلّی ، 2/645). در روایتی دیگر به نقل از زراره آمده است که به ابو جعفر (ع) عرض کردم من بیم دارم که ازدواج با کسی که هم عقیده و هم مسلک من نیست بر من روا نباشد. امام فرمود: چه چیز تو را از ازدواج با زنان بُله باز میدارد؟ گفتم:بله چیست؟ فرمود: زنان مستضعفی که نه با شما دشمن هستند و نه با عقیده شما آشنایی دارند.(2) در یک حدیث دیگر میخوانیم که حَمْران بن اعین گفت: یکی از خویشاوندانش میخواست ازدواج کند و زن مسلمانی که موافق با مذهب او باشد نمییافت. من این مشکل را با ابو عبداللَّه (ع) در میان گذاشتم. امام فرمود: «أین أنت مِن البُله الّذین لا یعرفونَ شیئاً» (چرا از زنان بُله که چیزی {از مسائل و اختلافات مذهبی وعقیدتی}نمیدانند غافل هستی)؟(کلینی، 5/349؛ ابن بابویه، من لا یحضره الفقیه، 3/258 ؛ حر عاملی، 14/430).
1. برخی این حدیث را مجمل دانسته و دلیل مجمل بودن آن را این دانسته اند که مضامین آن مورد تأمّل و تدبّر قرار گیرد و افکار را به خود متمرکز کند (معارف، «اجمال و تبیین در روایات»، مطالعات اسلامی، ش 65 - 66، ص 235)
2 . عن زرارة قال: قلتُ لابی جعفر - علیه السلام - اِنّی لَاَخشی اَنْ لا یحلَّ لی اَنْ اَتَزوَّجَ علی من لم یکن من امری. فقال: ما یمنعک من البله من النساء؟ قلتُ: و ما البله؟ قال: هُنَّ المستضعفات اللاتی لا ینصبنَ ولا یعرفن ما انتم علیه. (کلینی،5/349؛ طوسی، تهذیب،7/305 ؛ همو، الاستبصار،3/185).
لیست کل یادداشت های این وبلاگ