بررسی متن حدیث
از آنچه گفته شد روشن گشت که جملگی اسانید حدیث مورد بحث خالی از ضعف نیست. اینک باید دانست که متن این حدیث نیز از ضعف تهی نیست. زیرا از «ادراج» وعلّت (بیماری نهفته) و احیاناً اختلاط و ادخال حدیثی دیگر با آن رنج میبرد .
بنابراین میتوان گفت این حدیث «مدرج المتن»[1]و «معلّل»[2] است. برای روشن شدن این نکتهلازم به نظر میرسد متن حدیث را از کتابهای مختلف در کنار یکدیگر بگذاریم و آنها را با هم مقایسه کنیم .
متن حدیث در منابع امامیه
کهنترین مجموعه حدیثی شیعه که این حدیث در آن به چشم میخورد قرب الاسناد حمیری است. در آنجا راوی میگوید: حدَّثنی جعفر بن محمد عن آبائه(ع) اَنّ النبی(ص) قال: «دَخلتُ الجنةَ فرأیتُ اکثر اَهلِها البلُه. یعنی بالبلُهِ المتغافِلَ عن الشّرِ، العاقلَ فی الخیرِ و الذینَ یصومونَ ثلاثةَ ایامٍ فی کلِّ شهرٍ»(حمیری، ص75) .
در این جا معلوم نیست عبارت «یعنی بالبُله ...» سخن امام صادق(ع) است یا سخن حمیری یا یکی دیگر از راویانی که در سلسله سند این حدیث واقع شدهاند .
پس از حمیری، صدوق در معانی الاخبار این حدیث را از طریق همان حمیری چنین نقل کرده است: عن جعفر بن محمد عن ابیه عن آبائه(ع) قال: قال النبی(ص) : «دَخلتُ الجنَّةَ فَرَایتُ اکثَر اَهلِها البُلْهَ و قال: قلتُ: ما البلُه؟ فقال: العاقل فی الخیر الغافل عن الشر الذی یصومُ فی کل شهرٍ ثلاثةَ ایامٍ»( ابن بابویه، ص 203). در این جا ملاحظه میشود که صدوق با آنکه حدیث را از حمیری نقل کرده؛ ولی او (یا پدرش) عبارت «یعنی بالبله ...» را نقل به معنا کرده و به صورت پرسش و پاسخ (قلتُ ... فقال) در آوردهاند .
بعدها ابن ادریس حلّی (د. 598 ق) این حدیث را با همان وسایط به صورت زیر نقل کرده است :
«هارون بن مسلم عن مَسعدة بن صدقه عن ابی عبداللَّه عن ابیه قال: اکثر اهل الجنة البله. قال قلت: هؤلاء المصابونَ الذین لا یعقلون؟ فقال لی: لا، الذین یتغافلون عمّا یکرهون یتبالهون عنه»( السرائر 3/566.)
با اندکی درنگ دانسته میشود که ابن ادریس بیجهت و با آنکه قرب الاسناد حمیری و معانی الاخبار صدوق علی القاعده در دسترس بوده است، حدیث را نقل به معنا کرده و با این کار تا چه حد آن را از اصل دور ساخته است[3] .
ابن ابی جمهور احسایی هم حدیث را، احتمالاً به نقل از علمای عامّه به گونهای آورده که با متنهای پیشگفته تفاوت چشمگیر دارد. او مینویسد :
در حدیث از پیامبر(ص) آمده است که فرمود: «اطّلعتُ فی الجنّة فرایتُ اکثر اَهلها البله و اطّلعتُ علی النار فوجدتُ اکثر اهلها النساء»[4] (ابن ابی جمهور، 1/119-120. قس: ابن قتیبه، تأویل مختلف الحدیث، ص256). و بالاخره ابن بطریق کلمه «المجانین» را بدان افزوده و نوشته است: «عن النبی انه قال: اِنّ اکثر اهل الجنة البلهُ و المجانین»( العمده،ص159).
متن حدیث در منابع عامه
حدیث مورد نظر در منابع اهل سنّت به اشکال زیر ضبط شده است:
الف - «اِنّ اکثر اهل الجنة البله»، «اکثر اهل الجنة البله»( ابن عدی، 3/313؛ قضاعی، 2/110 - 111؛ طحاوی، 4/121؛ ابن عساکر، 41/526 ؛ سیوطی1/205 ؛ متقی هندی، 14/467).
ب - «دخلتُ الجنةَ فاذا اکثر اهلها البله»( ابن عدی،191 ؛ ابن عساکر، 43/533؛ سیوطی،1/645؛ متقی هندی،14/473).
ج - «اِنّ اکثر اهل الجنة البله، اِنّ اقلَّ ساکنی الجنة النساء»(قضاعی،2/110-111).
د - «اطّلعتُ فی الجنّةِ فَرأَیتُ اکثرَ اهلها البله و اطّلعتُ النارَ فوجدتُ اکثر اهلها النساء»[5] ( ابن قتیبه، تأویل مختلف الحدیث ، ص256.)
چنانکه قبلاً گذشت ذیل حدیث در دو صورت اخیر در منابع شیعه و در بسیاری از منابع عامه به چشم نمیخورد. بنابراین بعید نیست که در این جا بر اثر مسامحه و سهلانگاری یا به علل دیگری حدیثی را در این حدیث داخل کرده باشند.
ه - در پارهای از منابع، حدیث مورد بحث عبارت «و علّیون لذوی الالباب» را نیز اضافه دارد[6] (مثلاً نک: غزّالی، احیاء ،6/23). اما جملگی حدیث شناسان عامه جمله اخیر را بیپایه(قاری، ص30؛ فتنی،ص29) و بخشی از سخن احمد بن ابی الحواری میدانند که در ضمن حدیث درج کردهاند(عجلونی1/16).
بنابراین، معلوم میشود تنها جمله «اکثر اهل الجنة البله» که در همه منابع بطور یکسان نقل شده است به عنوان حدیث شایسته بحث و بررسی است. زیرا به احتمال قوی جملات دیگر افزودههای راویان باشد که احیاناً به قصد تبیین و رفع ابهام بر حدیث افزوده یا حدیث دیگری را با این حدیث در آمیختهاند.
[1]. ادراج در لغت به معنی قرار دادن چیزی در ضمن چیزی دیگر است و در اصطلاح محدّثان آن است که جمله یا عباراتی را که جزء حدیث نیست در ضمن و متّصل با آن بیاورند و میان آن سخن با متن حدیث مرز یا فاصلهای قرار ندهند. بطوری که موجب اشتباه و التباس سخن راوی با سخن معصوم گردد و جملگی عبارات، سخن معصوم(ع) به نظر آید (عتر، ص 439).
[2] . حدیث معلَّل (یا مُعَلّ) حدیثی است که هر چند در ظاهر عاری از عیب به نظر میرسد، ولی در آن بیماریی وجود دارد که صحّت آن را خدشهدار میسازد (عتر، 447 به بعد.)
[3]. بیجهت نیست که سدید الدین محمود حمصی استاد شیخ منتجب الدین، ابن ادریس را آمیزشگر (مخلّط)ی معرفی میکند که کتابش شایسته اعتماد نیست (خویی، معجم، 62/15).
[4] . در هامش آمده است: مراد از زنان در این جا کسانی از میان هر دو جنس هستند که صفت رجولیت را به طور کامل به دست نیاوردهاند. به دیگر سخن زن یعنی هر کس که گرایشش به قوای شهوانی و غضبی بیشتر باشد تا جایی که رذیلتهای اخلاقی ملکه او شود. امّا رجولیت گرایش به تعلّقات قوای عقلی است. بطوری که کمال ملکه او باشد. قسم اول انوثت حقیقی محض و قسم دوم رجولیت حقیقی محض است و میان آن دو مراتبی بسیار باشد.
[5] . ابن قتیبه مینویسد: اگر کسی درباره تعبیر «اطّلعت ...» بگوید سر زدن و اطلاع حاصل کردن رسول خدا(ص) از بهشت و دوزخ با فکر و اندیشه بوده است، تأویل پسندیدهای است. آنگاه وی میافزاید: گویند این حدیثی است که عقل و اندیشه آن را تکذیب میکند (رجوع شود به همانجا).
[6] . یعقوبی مینویسد: مردی از بنی قشیر نزد پیامبر شرفیاب شد و گفت ای پیامبر خدا، ما را خدایان نر و مادهای بود. پس خدا ما را به وسیله تو به راه آورد. پس پیامبر گفت: «اکثر اهل الجنة البله و اهل علّیین ذوو الالباب» (تاریخ، 2/103). آیتی این جمله را چنین ترجمه کرده است: «بیشتر بهشتیان ابلهان و اهل بهشت برین خردمندانند» (ترجمه تاریخ یعقوبی، 1/489).
لیست کل یادداشت های این وبلاگ