1ـ عقلگرایی بیضابطه
یکی از عوامل مهم در فهم و برداشت از متون، تعیین جایگاه واقعی عقل و سهم و نقش آن در تفسیر است. به رسمیت شناختن عقل یا نادیده انگاشتن آن فهم را دستخوش تغییر میسازد و هر کدام نتیجهای دیگرگون با خود به همراه دارد.
خردورزی انسان را از جهل و لغزش در اندیشه و عمل باز میدارد. به کار بستن نیروی تعقل بهترین راه تکامل مادی و معنوی آدمی است. معیار فهم دقیق، خرد است و برخی آن را یگانه ابزار فهم میدانند[1]. فهم دلالتهای الفاظ، تعیین معنای علمی و عرفی گزارهها، مرز جمود بر الفاظ و تعدی از آن، کشف برهانهای منطقی کلام و میزان روشنگری و غموض هر کدام به مددِ خرد صورت میپذیرد. همچنین به کار بستن مسلمات عقلی، در پذیرش یا ردّ یک سخن نیز نقش بسزایی دارد.
با نیروی عقل میتوان از راه گذشتگان فراتر رفت و از تأثیرپذیری منفی بزرگان زمان خود نیز رهایی یافت. راه گذشتگان و روش بزرگان زمان دو عامل لغزش انسان است و آزادی فکر و اندیشه را از آدمی میگیرد[2]. در اندیشه اسلامی، وحی مبتنی بر عقل است و خرد راه رسیدن به علم قطعی و حجیّت قرآن و شناخت دلالات قرآنی است[3]. قرآن خود، خردبنیاد و خردپرور است و اصول و معارف آن بر پایة عقل و منطق مشترک انسانی بنا نهاده شده است. جهل ستیزی و خردانگیزی[4]، نفی تقلید[5] و کسب دانش[6]، از اصول و مبانی تعالیم قرآن است.
عقل همانگونه که اصل نیاز به دین و ضرورت آن را در زندگی تبیین میکند، چارچوب فهم دینی را نیز مشخص میسازد. در فرایند فهم متون دینی، به کار گرفتن تفکر و اندیشه در سایة تلاش روشمند برای دستیابی به معارف و مفاهیم ناب قرآن، نیکوترین راه برای درک دقیق پیام قرآن است. تفسیر خردستیز و اندیشه گریز از دین منطبق با مراد حکیم نخواهد بود و در دراز مدت به ناکارآمدی ایدئولوژی دینی منجر خواهد شد. منظور از عقلی که در فرآیند تفسیر متون و به ویژه قرآن مدنظر است عقل برهانی است که بر پایة یقینیات بنا شده و انسان را به نتیجة قطعی که صبغة واقعیت دارد میرساند. چنین عقلی از گزند وهم و آفت سفسطه و تخیل در امان است، لذا نتیجة عقلانی گرفتن از یک متن با ظاهر کلام و ژرفای آن قطعاً در تنافی و تعارض نخواهد بود[7].
نقطة اتصال و تفاهم بین ملک و ملکوت و مخاطب واقع شدن انسان و به دوش کشیدن امانت الهی، که همه جز انسان از آن تن زدند، به مدد عقل سامانیافته است. عقل رسول باطنی یا «شرع درون» است؛ آنگونه که شرع «عقل بیرون» است و هر دو در محدوده دین داخلاند[8]. این دو حجّت هماهنگ خدای سبحاناند که با هم هیچگونه تباینی ندارند. عقل چراغی است روشن و وحی صراطی است مستقیم که هیچکدام بدون دیگری سودی نمیبخشد[9].
قرآن خود بر این نکته پای میفشرد که بدون استفاده از نیروی خرد هدایت قرآنی امکانپذیر نخواهد بود. قرآن راه پند گرفتن از پیامها و مثالهای قرآنی را تعقل دانسته و میفرماید:
?وَ تِلکَ الأَمثَالُ نَضرِبُهَا لِلنَّاسَ وَ مَا یَعقِلُهَا الّا الْعَالِمُونَ?[10]
از این آیه دو نکته فهمیده میشود:
اول آنکه شرط بهرهمندی از مثلهای قرآن کریم تعقل و خردورزی است.
دوم آنکه تفکر در ضربالمثلهای قرآنی تنها در توان عالمان است. با این سخن روشن میشود که اگر فهم مثلهای قرآنی که رقیق شده و تنزل یافتة معارف عمیق آن است، تنها از عهدة عقل و علم برمیآید، به طور یقین فهم و درک معارف بلند و لطایف دقیق قرآن نیز به این دو عنصر کلیدی نیازمند است[11].
برخی قرآنپژوهان مسلمان راهیابی عقل به حوزة تفسیر و سود جستن از آن در فهم خدای تعالی را موجب تفسیر به رأی میدانند. اینان با دستهبندی تفسیر به رأی به مذموم و ممدوح، عقلگرایی در تفسیر را تفسیر به رأی ممدوح خواندهاند[12]. اما باید دانست که بهرهگیری از عقل در حوزة تفسیر علاوه بر اینکه زمینة فهم دقیق قرآن را فراهم میآورد، نحوة استفاده از معارف وحیانی را نیز تبیین میکند. همچنین برداشتی زمانمند از گزارههای قرآنی که به واقعیتهای زندگی بشر نظر دارد را نیز امکانپذیر میسازد.
قرآن اصول کلی را بیان نموده و نحوة پیاده نمودن این اصول و استنتاج فروع مرتبط با مصلحت بشر و برنامهریزی در جهت بهرهوری صحیح از این معارف را به حکم عقل و اجتهاد آدمی واگذارده است. عقل انسان در فهم گزارهها و تطبیق آن با شرایط هر دوره، به جاودانگی دین کمک شایانی میکند. خرد انسانی در هر دوره بر اساس دادههای دینی و مشکلات پیرامون خود، اصول برگرفته از قرآن را در عمل به کار میبندد.
قرآن مردم را موظف ساخته است تا با فکر و اندیشة خود، نتیجه را بر مقدمات مترتب سازند، لذا با پیشرفت علم جدید که توصیف قرآن از هستی را تصدیق میکند و انسان نیز با همین تصدیق به سراغ قرآن میرود، میان علم و ایمان تلاقی پدید میآید.[13]
به رسمیت شناختن عقل در فهم نقل، موجب پرسشگری، ارزیابی و استنتاج منطقی میشود و مفسر را به ظاهر متن قانع نمیسازد. مفسری که با خردورزی به آیات قرآن مینگرد یک اشارة کوتاه متن، عقل او را راضی نمیکند. او با تکاپوی عقلی و علمی خود استدلالات و برهانهای نهفته در ورای گزارة بسیط قرآنی را کشف و استنتاج میکند.
در مجموع کاربرد عقل را در حوزة فهم متن قرآن در چند مورد میتوان بیان کرد:
1ـ کشف مجهولات عقلانی از آیات: این کار به مدد استفاده از واژگان آیات و روایات دیگر که قرائن پیوسته و ناپیوستة کلام هستند صورت میپذیرد. در این فرایند عقل به کمک مقدمات دیگری که در متن وجود دارد با مجموعنگری، کاوش و استدلال به فهم مراد خداوند از آیه میپردازد. در این حوزه، عقل مجموع دادههای منابع دیگر را تحلیل و ارزیابی میکند و نتیجهای روشن و قاطع از آن به دست میدهد[14].
2ـ روشنگری، تثبیت و تقویت مفاهیم ظاهری آیات، تأویل روشمند و اصولی برخی گزارهها و عدول از تفسیر لفظی در آیات متشابه از ره آوردهای عقلانی در تفسیر است[15].
3ـ فهم و استنباط کلام، روشن سازی معارف والا و معنای بلندی که به لباس لفظ درآمده از دیگر کارکردهای عقل در تفسیر است.
در برخی گزارههای قرآنی با کشف قواعد عقلانی و منطقی در اثبات معارف الهی، تفهیم آن معارف به مخاطبان آسان تر میگردد. این قواعد عقلانی در آیات بسیاری تجلی یافته است. خداوند در قرآن میفرماید: ?لَوْ کَانَ فِیهِمَا آلِهَ?ٌ اِلاَّ اللّهُ لَفَسَدَتَا?[16]. این سخن در عین آنکه بیانی ساده و همه کس فهم است، ولی برهانی عقلی منطقی بر پایة مقدمات یقینی در آن نهفته است که استخراج آن جز به مدد عقل روشنگر امکانپذیر نیست. علامه طباطبایی با تبیین برهان تمانع در تفسیر این آیه، آیه را حجتّی برهانی بر وحدانیت فاعل جهان میداند[17].
4ـ کشف استلزامات عقلانی یک سخن: افزون بر مفاد ظاهری آیات، استلزامات عقلی آن نیز مراد خداوند است و میتوان این استلزامات عقلی را نیز در زمرة دیدگاههای قرآنی گنجانید. بر این اساس میتوان گفت که بخشی از تفسیر قرآن، کشف استلزامات عقلی مفاد آیات است که مفسر باید آنها را استخراج کند و در فهم و انتقال پیام به آنها توجه ورزد.
این وظیفه جز از عهدة عقل برنمیآید. در تفسیر آیاتی که از مرگ انسان به «توفی أنفس»[18] توسط «ملک الموت»[19] یاد شده، ظاهر سخن، کامل دریافت شدن انسان هنگام مرگ را میرساند، ولی ورای آن استلزاماتی نهفته است که آن نیز باید منظور گردد.
استلزامات عقلانی این تعبیر به موارد زیر خلاصه میشود:
الف) هویت حقیقی انسان را روح تشکیل میدهد نه جسم. در این آیات خداوند بیان داشته است که انسان به هنگام مرگ به طور کامل دریافت میشود. میدانیم که آنچه به هنگام مرگ دریافت میشود جسم نیست، چرا که جسم قبل و بعد از مرگ در مکان معین و شرایط یکسانی قرار دارد، ولی شرایط روح قبل و بعد از مرگ متفاوت میشود، پس آنچه دریافت میشود روح است نه جسم. اینکه از دریافت روح به دریافت کامل انسان تعبیر شده است نشان میدهد که هویت حقیقی انسان روح است.
ب) روح، امر مجرد و غیر مادی است، چرا که طبق مفاد آیه روح باقی میماند و به طور کامل در اختیار خداوند و فرشتگان است، حال آنکه جسم بعد از مدتی متلاشی میشود.
ج) از آنجا که هر چیز بر هویت حقیقی و عصارة اصلی آن شیء استوار است، روح که هویت واقعی انسان است هرگز از بین نمیرود و این نشان میدهد که انسان موجودی است که با مرگ نابود نمیشود و حیاتش پس از مرگ نیز تداوم دارد[20].
آن چنان که ملاحظه کردیم در این آیة قرآن که ابتدا بیانی ساده و بسیط جلوه مینمود، دنیایی از مفاد و مفهوم پنهان گشته بود که تنها پارهای از آن به مدد عقل تبیین شد.
امروزه با گسترش حوزههای اندیشه و تفکر و پیدایی مسائل فکری و عقیدتی جدید که نشان از تعالی خرد انسانی و تکامل زندگی عقلانی بشری دارد، اجتهاد در فهم مسائل در پرتو خردورزی و درک اشیاء با نظر به مقاصد شریعت و فلسفة تشریع احکام، به فهم زنده و پویا از متن قرآن کمک خواهد نمود و زمینة بنیان نهادن بینش دینی بر پایة عقل عصر را فراهم خواهد آورد.
اگر متن دین در پرتو نور عقل تفسیر گردد هیچ گاه دینداری و خردورزی، دین مداری و روشنفکری و سنت گروی و نوگرایی در تقابل با یکدیگر قرار نخواهد گرفت و مفاهیم دینی برای مخاطبان امروزی ناآشنا و غیر ملموس جلوه نخواهد نمود. فروغ حیات بخش دین فزونی خواهد گرفت و مانع از ایستایی دین و واپسگرایی دین باوران خواهد شد.
طرفه آنکه حلاوت حضور دین در اجتماع جز با فهمی، خردمحور و تفسیری اندیشهمدار و دانشاساس از آموزههای دینی ممکن نیست، چرا که به فرمودة امام متقیان علی(ع):
اساسُ الدّینِ بُنِیَ عَلَی العَقلِ، وَ فُرِضَت الفَرائِضُ عَلَی العَقلِ، وَ رَبُّنَا یُعرَفُ بِالعَقلِ، وَ یَتَوَسَّلُ إِلیهِ بِالعَقلِ، وَ العَاقِلُ أقرَبُ إِلی رَبِّهِ مِن جَمِیعِ المُجتَهِدِینَ بِغَیرِ عقلٍ، و مِثقالُ ذَرَّةٍ مِن بِرِّ العَاقِلِ أَفضَلُ مِن جِهادِ الجَاهِلِ ألفَ عامٍ[21].
(اساس دین بر مبنای عقل است و واجبات دینی بر همین مبناست. پروردگار ما با عقل شناخته میشود و به مدد عقل به ساحت قرب او توسل میجویند. شخص خردمند از همة مجتهدان نابخرد به خدا نزدیکتر است و ذرهای از نیکویی شخص خردمند برتر از جهاد هزار سالة شخص نادان است).
استفاده از عقل برهانی که بر پایة یقینیات بنا شده است یکی از ابزار فهم قرآن است. در سایة این عمل، انسان به یک نتیجة قطعی که صبغة واقعیت دارد خواهد رسید. هر چند تکیه بر نیروی خرد که اساس دین و راه رسیدن به سعادت است از اهمیت والایی برخوردار است، اما باید اندیشید که عقل نباید تا بدانجا مجال یابد که به معارضه با مسلمات دینیای که شاید از حوزة فکر بشر خارج است برخیزد و به حوزههایی وارد شود که در حیطة مسؤولیت او نیست. چنین اتفاقی، به کاهش مقام خرد در فهم مسائل دینی و در پارهای موارد به حذف عامل تفکر حتی در مواردی که بایستة آن است منجر خواهد شد.
روش عقلانی در تفسیر قرآن شیوة نوینی نیست که مدعی شویم فقط در تفاسیر روزآمد به ظهور رسیده است، بلکه مفسران نخستین قرآن نیز با بهرهگیری از قوة اجتهادِ خود در پارهای از موارد به تفسیر آیات قرآن میپرداختند، ولی نوع استفاده از این روش و عنایت ویژة مفسران به آن را بیشتر در تفاسیر معاصر میتوان مشاهده نمود.
ذکر این نکته خالی از لطف نیست که روش عقلانی در تفسیر مانند هر شیوه و روش دیگر، مخالفانی داشته است. اهل حدیث با استناد به احادیثی چون: «لیسَ شیءٌ أَبعَدُ مِن عُقُولِ الرِّجالِ مِن تَفسیرِ القُرآنِ»[22] به ناتوانی عقل بشر در برداشت از آیات قرآنی حکم داده و از روش عقلانی در تفسیر باز داشتهاند. گروهی نیز با مبهم و مجمل دانستن عقل و محدود بودن دریافت عقلی از اشیاء و همچنین تناقض در برداشتها میان عقول مختلف، به این نتیجه رسیدهاند که مشخصة قابل پذیرشی برای دریافتهای عقلانی وجود ندارد و نمیتوان عقل را در برداشتهای قرآنی معتبر دانست[23]. چنین نگرشی زمینه را برای گرایش برخی مفسران به سوی تفسیر اثری ـ که بر محور آثار و اخبار پیامبر اکرم(ص) و معصومین(ع) و همچنین صحابه و تابعان میچرخد ـ فراهم آورد. راغب اصفهانی در مقدمة تفسیر خود مینویسد:
برخی نسبت به تفسیر قرآن موضعی سخت گرفته و بیان داشتهاند که هیچ کسی را نسزد که بخشی از قرآن را تفسیر کند، هر چند آن شخص فردی عالم و ادیب باشد و بر ادلة فقه، ادبیات، اخبار و روایات احاطه داشته باشد. مفسر قرآن باید در هر زمینهای منحصراً به آثار و اخبار رسیده از پیامبر اکرم و صحابة آن حضرت که شاهد وحی بودهاند و نیز تابعانی که این آثار و اخبار را از صحابه اخذ کردهاند مراجعه کند[24].
ناگفته خود پیداست که احادیث تفسیری به میزانی نیست که گره از کار همة معضلات قرآنی بگشاید و بتوان در هر عصری فقط با تکیه بر احادیث تفسیری، فهم کارآمدی از قرآن ارائه نمود. همچنین پالایش احادیث تفسیری و بازشناسی صحیح از سقیم و مسلم از مشکوک نیز به کاهش احادیث تفسیری و در نتیجه محدود شدن گسترة آن منجر خواهد شد.
گذشته از نقطه نظرات مخالفان یا موافقان تفسیر عقلی، صاحب نظران انواع مختلفی از تفسیر عقلی را بر شمردهاند که هر کدام دارای مقسمی خاص است. به طور کلی انواع تفسیر عقلی در سه دسته جای میگیرد: دستة اول گروهی از قرآن پژوهاناند که تفسیر عقلی را دو نوع میدانند:
نوع اول تفسیر اجتهادی است که بیشتر در برابر تفسیر عقلی قرار میگیرد. در این نوع تفسیر، مفسر با به کار بردن نیروی عقل در جمعبندی آیات و روایات و مطالب تفسیری و استنباط خردمندانه از مجموع آنها به فهمی جامع از آیات دست مییابد. نوع دوم استفاده از عقل برهانی در تفسیر است. در این نوع، عقل منبع کشف احکام شرعی و حقایق کتاب الهی است که گاه قرینهای برای تأویل آیات است و گاه بستری را برای فهم بهتر آیات فراهم میآورد.
گروهی دیگر از اندیشهوران دینی تفسیر عقلی اجتهادی را سه نوع میدانند:
1ـ تفسیر عقلی اجتهادی تفریطی که در آن بر استدلالهای کلامی در تفسیر آیات پافشاری میشود.
2ـ تفسیر عقلی اجتهادی افراطی که منجر به تأویلات بعید و دور از چهارچوب آموزههای قرآنی میشود.
3ـ تفسیر عقلی اجتهادی معتدل که روشی میانه و قابل قبول است.
سومین تقسیمبندی را خالد عبدالرحمن العک در کتاب اصول التفسیر و قواعده ارائه نموده است که در آن پنج نوع از تفسیر عقلی را برشمرده است[25].
پس از این مقدمة مختصر، با طرح خطوط کلی زندگی و شخصیت سید احمدخان هندی به برخی زوایای اندیشة تفسیری وی میپردازیم تا تأثیرات منفی عقلگرایی بیضابطه در فهم و تفسیر قرآن که نوعی افراطیگری در استفاده از قوة تفکر است را نشان دهیم. این گونه برخورد با آموزههای قرآنی در بسیاری از موارد به تأویلات غیر روشمند و بیضابطه و انکار برخی مسلمات عقیدتی مسلمانان منجر شده است.
ادامه دارد ....
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. تمامی ارجاعات علمی به دلیل اطاله متن حذف شده است. در صورت درخواست خوانندگان گرامی، پانوشتها و ارجاعات علمی این بخش ارائه خواهد شد.لیست کل یادداشت های این وبلاگ