بخش دوم: تفسیر روزآمد
تفسیر روزآمد از قرآن
تفسیر به معنای کشف و پردهبرداری از معنای سخن است. تفسیر تلاشی روشمند در جهت شفاف نمودن حقیقت کلام است و بیشتر به مواردی مربوط میشود که منظور از سخن در آغاز روشن نباشد.
تفسیر روزآمد که مفسران و قرآنپژوهان از آن به «تفسیر عصری» یاد میکنند، شیوهای نوین در ارائة مباحث دینی و اعتقادی است که با روشی تازه و مناسب به گونهای مسائل دینی را مطرح میکند که با تجربة فکری مسلمانان و حیات و معاش ایشان سازگار افتد. در تفسیر روزآمد مفسر به صورت قدیمی به پاسخگویی مسائل نمیپردازد[1]. تفسیر روزآمد خوانشی نو از میراث کهن دینی است. در این گونه تفسیر شاکلة فکری، فرهنگی و اجتماعی گذشته با روشهای نوین بازخوانی میشود و اندیشة دینی مطابق با نیازهای مطالبات نسل حاضر بنا میگردد. در این فرایند عقل بدیهی و مصالح عمومی ابزار مهم و سودمندی است که میتوان در پرتو این دو، آموزههای دینی را که در گذشته مطرح شده است با نگرش بر احتیاجات اساسی عصر، در ظرف کنونی محقق نمود.
«تفسیر علم فهم است و فهم آگاهی از واقعیت و زمان است. متن دینی در واقع تصویری از فهم دینی است که در واژگانی ثابت تجلی یافته است. در عمل تفسیر، مفسر با نگرش بر واقعیات[2] به تحرک متن دینی کمک میکند»[3]. در تفسیر روزآمد مفسر به دو نکتة اساسی توجه دارد: اول آنکه دین دارای یک پیام ثابت و یک ظرف تحقق است، دوم آنکه راهکارهای عقلی و عرفیای وجود دارد که میتوان بر مبنای آن، پیام ثابت دین را در ظروف مختلف زمانی و مکانی محقق ساخت. مفسر هر عصر با در نظر گرفتن زمینة اجتماعی شکلگیری متن قرآن و با توجه به شرایطی که خود و معاصرانش در آن به سر میبرند با بهره گرفتن از دستاوردهای دانش و تمدن بشری در عرصههای مختلف انسانی، اجتماعی، فرهنگی و علمی و به کار بستن علوم خادم در فهم قرآن، با کوششی سامانمند به بازخوانی پیام ثابت دین در ظرف امروزین میپردازد و از این رهگذر زمان شمولی دین و جاودانگی آموزههای آن را بیش از پیش نمایان میسازد.
مشکلی که شاید بیش از هر چیز دامنگیر فکر و اندیشة دینی مسلمانان در طول قرنها شده است این است که تفاسیر قرآن و استنباطهای فقیهان و متکلمان در گذر تاریخ تبدیل به نصوص ثانویهای شدهاند که گویی قرآن را فقط از طریق آنها میتوان فهمید. این حالت تا بدانجا پیش رفته است که در برخی موارد استناد به سنت تفسیری در چارچوب یک مذهب خاص فقهی یا کلامی بیش از استناد به متن قرآن است[4]. در چنین فضایی مسلمانان مخاطب مستقیم کلام الهی نخواهد بود، بلکه تنها با نظر به دیدگاهها و افکار دیگران در زمینة آیات قرآن به فهمی با واسطه از آن دست مییابند. در این حالت نمیتوان تأثیر نظرات دیگر مفسران را در شکلگیری فهم قرآنی مفسر نادیده انگاشت. مفسر امروزی الزامی نمیبیند هر آنچه را که دیگران در زمینة تفسیر آیات قرآن بیان داشتهاند بدون چون و چرا بپذیرد و به بازگویی نظرات آنان بپردازد. البته این بدان مفهوم نیست که مفسر امروزین به نظرات تفسیری گذشتگان توجه نکند و بدان وقعی ننهد، بلکه باید با امعان نظر در اندیشة تفسیری و معرفت دینی گذشتگان به کاستیها و ناراستیهای سخن و اندیشة آنان واقف گردد و با اندوختة تجربة خویش به جبران خسارت فکر دینی بپردازد. در تفسیر روزآمد بازگویی اندیشههای تفسیری جای خود را به بازخوانی میدهد و تنقید به جای تقلید مینشیند.
[1]ـ شرقاوی، عفت، الفکر الدینی فی مواجهة العصر، ص 442، به نقل از ایازی، سید محمدعلی، قرآن و تفسیر عصری، چاپ اول، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران: 1376، ص 30.
[2]ـ منظور از واقعیات در اینجا واقعیات بستر شکلگیری متن و واقعیات زمان مفسر است که ذهن او را در رجوع به متن دینی سامان دهی می کند.
[3]ـ الرفاعی، عبدالجبار، الفکر الأسلامی المعاصر، الطبعة الأولی، دارالفکر، دمشق: 1421 ق. ص 242 (مصاحبه با دکتر حسن حنفی).
[4]ـ شرفی، عبدالمجید، عصری سازی اندیشه دینی، ترجمه محمد امجد، چاپ اوّل، نشر فاقد، تهران: 1382، ص 25.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ