سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شکیبایى به اندازه مصیبت فرود آید ، و آن که به هنگام مصیبت دست بر رانهایش زند ثوابش به دست نیاید . [نهج البلاغه]
 
دوشنبه 87 آذر 25 , ساعت 8:0 صبح

گذری بر زندگی خسرو آواز ایران؛ استاد محمدرضا شجریان (بخش دوم)

استاد از زبان استاد

تمام وقت من از شش سالگی به خواندن قرآن با صدای خوش می گذشت. در دوازده سالگی شهره ی خاص و عام بودم و در مجامع بزرگ مذهبی و یا سیاسی آن موقع تلاوت اول برنامه با من بود. به علت توانایی در تلاوت قرآن با صدای خوش، چشم و چراغ همه اعضاء و دانش آموزان مدرسه و مردم بودم. در سال چهارم دبیرستان بر خلاف خواسته ام به دانش‌سرای مقدماتی رفتم و راه معلمی پیش گرفتم و از بیست سالگی به معلمی در روستاهای خراسان پرداختم. یک سال بعد ازدواج کردم با دختری که او هم معلم دبستان بود. همسرم خیلی با من همراه بود و با کمک او بر مشکلات مالی یک زندگی بسیار محقًر پیروز شدیم.

از نوجوانی برای فراگیری گوشه های آوازی به هر دری می زدم و از هر کسی که شمّه‌ای اطلاع‌داشت سوال می‌کردم. به ندرت دسترسی به رادیو پیدا می‌کردم تا موسیقی دلخواهم را بشنوم آن هم زمانش کوتاه بود و حاصلی نداشت، تا این که در محیط شبانه‌روزی دانش‌سرا توانستم "برنامه گلها" و برنامه "ساز تنها" را بشنوم و تمریناتم را شروع کنم. کمی بعد دبیر موسیقی‌مان آقای جوان نیز راهنمایی و کمک کردند. بیشترین تمرینات سازنده در دوران معلمی در خارج شهر بود که فراغتی داشتم و اغلب به کوه و صحرا می رفتم و تکنیک و متد صدا را با سلیقه‌ی خودم تجربه و تمرین می کردم و صداهای گوناگون و تحریرها و چهچه‌ها را دستور کار خود قرار داده بودم. دوست همکلاسی ام (ابولحسن کریمی) از ابتدای کار معلمی، سنتوری با خود آورده بود که بنوازد، ترغیب شده مضراب دستم بگیرم و ببینم می شود زد یا نه، بعد دیدم عجب کار مشکلی است تا دمدمه‌های صبح نشستم و آن‌قدر تمرین کردم تا توانستم آهنگی را دست و‌پا شکسته اجرا کنم و از آن به بعد سنتور شد یار غار من. چندی بعد صدای سنتور جلال اخباری را از رادیو مشهد شنیدم و خوشم آمد، ایشان را یافتم و با ایشان دوست شدم. ایشان ساز می زد و من هم می خواندم و تمرینات آواز با ساز و فراگیری نُت و نواختن صحیح سنتور را با ایشان شروع کردم.

همان ابتدای کار هم صدای سنتور مشقی‌ام بسیار بد بود به فکر افتادم که سنتوری بسازم. کمی نجًاری می دانستم با زیر و رو کردن تمامی کاروانسراها و چوب‌فروشی‌ها و با دادن 5 تومان الوار پهن از چوب توت بیست ساله را پیدا کردم آن را مطابق اندازه‌ها بریدم. در آن زمان کسی در مشهد گوشی سنتور نمی فروخت، مجبور شدم صد عدد میخ نمره شش بخرم و آنها را با سوهان دستی کوچک کنم. این سنتور که دوازده خَرَکِه بود، ساخته شد و من با یک دلبستگی عجیب به این ساز، تمرینات سنتورم را بیشتر کردم. با اینکه برای اولین بار بود چنین کاری کرده بودم و در مورد پُل‌گذاری سنتور تجربه و اطلاعی نداشتم ولی سنتور صدای دلنشینی داشت. غیر از آن سنتور، سنتورهای دیگری ساخته یا در حال ساخت داشتم که کار پُلگذاری را برای موزونتر کردن صداها تا به حال ادامه دادهام و خوشبختانه به نتایج قابل توجهی هم رسیده‌ام. در نظر دارم در آینده کتاب یا جزوه‌ای درباره‌ی تجارب کار پُلگذاری‌های گوناگون که روی سنتورها کردهام همراه با نتایج آنها منتشر کنم تا در این زمینه کار مفیدی انجام داده باشم.

در سالهای بعد از چهل (1340)، با هنرمندان رادیو خراسان آشنا شده بودم ولی حاضر به ضبط برنامه موسیقی نبودم. در رادیو خراسان گاه اشعار عرفانی و مذهبی و گاهی‌ تلاوت‌ قرآن ‌داشتم.

در سال 1345 خورشیدی به اصرار دوستم ابوالحسن کریمی برای شرکت در امتحان شورای موسیقی به اتفاق او به تهران رفتم. راهی برای نامنویسی و شرکت در امتحان پیدا کردیم. در اتاق شورا، میز کنفرانس بزرگی بود و حدود 12 تا 13 نفر اعضا شورا نشسته بود، آقای مشیر همایون شهردار، رئیس شورا و آقایان حسن‌علی ملاح، علی تجویدی و مختاری و... بودند. گفتند بیاتِ ترک بخوان ! من هم از مایه‌ی بلند دو سه بیتی خواندم و در مایه‌ی بم فرود آمدم. ضربی با یک شعر هم به درخواست آقای ملاح خواندم. بعد آقای تجویدی پرسیدند تصنیف هم می خوانی؟ چون تصنیف خواندن را دوست نداشتم و دون شان آواز خوان می دانستم، بسیار جدی گفتم ابدا.جوابی که بعد از یک‌ماه از نتیجه امتحان به ما دادند این بود که فعلا رادیو بودجه ندارد که خواننده استخدام کند و فعلا رادیو نیاز به خواننده ندارد.

سال بعد به وسیله آقای دکتر شریف نژاد (که معاون رادیو خراسان بود و بسیار به من لطف داشت) قرار گذاشتیم در تابستان که ایشان در تهران هستند من هم به تهران بروم. با ایشان شبی به منزل آقای حسین محبی (که اپراتور با سابقه رادیو و برنامه ی گل ها بود) رفتیم و او که دوستی نزدیکی با دکتر داشت فردای آن‌روز مرا همراه با یک نوار که در " سه گاه " خوانده بودم به آقای داود پیرنیا (مسئول و تهیه کننده آن زمان برنامه گلها ) معرفی کرد که همان معرفی راهگشای من به رادیو ایران و برنامه‌ی گلها که هدف اصلی‌ام بود گردید.

اگر تدبیری باشد،

در درک منطق هنر است ...

در هنر می‌شود نوای هستی را شنید،

معراج در این حادثه روی می‌دهد:

پروازی به فرازستان معنا !


سه شنبه 87 خرداد 28 , ساعت 10:0 صبح

در اندیش? شریعتی رنسانس اسلامی با «تولد مجدد» روح انقلاب بیدارکننده و طرح مجدد «پیام» متجلی می‌شود. پیامی که انقلاب ریشه‌دار و تندی در قلب افسرده و بی‌رمق و تاریک تاریخ انسان پدید می‌آورد.[i] و این همه در رجوع به قرآن تبلور پیدا می‌کند.

رنسانس اسلامی از طریق مبارزه با خرافات، جمود، استحمار، ارتجاع، تعصبهای کور عامیانه، مصلحت‌اندیشی‌های طبقاتی و منفعت‌طلبی‌های صنفی، نفی مطلق آنچه به معنی اسلام یا تشیع، فلج‌کننده منطق و آزاداندیشی است، با ایجاد یک نهضت فکری و اجتماعی شیعی بر اساس قر آن و سنت و از طریق خاندان پیامبر (ص) صورت می‌گیرد.[ii]

تا زمانی که دین را مجموعه‌ای از تفکرات و اندیشه‌های ذهنی متشرعان تشکیل دهد و از روح اسلام حقیقی خبری نباشد، دین در محراب و توسل و شفاعت و گریه و ... منحصر می‌شود و آنچه از مسلمانی می‌ماند تعبدیات بی‌چون و چرای ساخته و پرداخته ذهن و محبت بدون معرفت است که نه کس را پروای نفی آن است و نه آن آموزه‌ها راهگشا خواهد بود.

دین باید حرکت‌دهنده و پیش‌برنده به جلو باشد نه عامل تخدیر و تحدید و عزلت‌گزینی و واپس‌گرایی. دوری شیعه از سرچشم? اصلی تشیع عامل پدیدار شدن آثار شوم و دردناکی برای شیعیان بوده است.[iii]

ایجاد یک رنسانس مذهبی به دو بستر نیاز دارد. به دیگر سخن اصلاح مذهب به شرط تحقق این زمینه‌ها محقق می‌شود: یکی رسیدن به خودآگاهی از رهگذر بازگشت به خویشتن و بازیافت مجدد خویش به مدد رجوع به قرآن و دیگری مبارزه با تحجر و جذمیت دینی.

هر مسئله‌ای که پیرامون ما مطرح است؛ چه فردی و چه اجتماعی، چه صنفی و چه غیرصنفی، چه به شکل دین و چه به شکل بی‌دینی، همه و همه اگر در مسیر «خودآگاهی انسانی» یعنی توجه به «خویشتن خویش» و در مسیر «خودآگاهی اجتماعی» یعنی احساس مسئولیت در زمان و در جامعه نباشد، نامش و عنوانش هر چه باشد ولو هر قدر هم حق و مقدس، «استحمار» است؛ استحمار کهنه یا استحمار نو![iv] نقش خودآگاهی تا آنجا است که تود? منحط و منجمد را به یک کانون جوشان سازنده و آفرینند? ‌نبوغهای بزرگ و جهشهای عظیم مبدل می‌سازد.[v]  و «مذهب بیدار کند?‌ مترقی» است که «مذهب خواب‌آور منحط» را از اندیشه‌ها و احساسها بیرون می‌راند.[vi]

دکتر شریعتی تبدیل اسلام از «سنت‌های حزبی موروثی» به «خودآگاهی مسئولیت‌زای انتخابی‌» را مهم‌ترین رویداد سالهای اخیر می‌داند.[vii]

تصفی? طرز فکر مذهبی برای بازگشت به سرچشم? زلال اسلام اصیل، حساس‌ترین و فردی‌ترین مسئولیت ما است؛ چرا که به گفت? دکتر عناصر خارجی دیری است که با طرز تفکر اعتقادی و مذهبی ما آمیخته است. عناصری که ساخت? نظامهای استبدادی است و در یک کلام، بذرافشانی «غرض» در زمین حاصلخیز «جهل» در طول قرنها است.[viii]

طرفه آنکه رنسانس اسلامی یعنی «کشف اسلام نخستین» و یافتن یک «ایدئولوژی» که یگانه راه تحقق این هدف، «بازگشت به قرآن» است.[ix] اما رنسانس مذهبی به همین‌جا ختم نمی‌شود بلکه به بستر دیگری نیازمند است و آن مبارزه با تحجر و قشری‌گری است. اوراق تاریخ اسلام و سرگذشت مدافعان به‌ظاهر دردمند اما دردزا و مصیبت‌افزا بر این نکته صحه می‌گذارد که روح تشیع و روح اسلام قربانی کالبد خویش بوده است. اگر اسلام در میدان حقیقت مبارزه با دشمن، پیروز و سربلند بیرون آمده؛ در خیم? دوست به تیغ مصلحت از پای درافتاده است. بی‌تردید تحجر و جزم‌اندیشی در گستر? تاریخ اسلام همواره شمشیر را از سر شرک و جبه? خصم برداشته و بر سر توحید و جبه? دوست زده است.

خاندان محمد با شمشیرهایی به شهادت رسیده‌اند که بر روی آن آیات جهاد در راه خدا و شعار توحید نقش بسته بود. اینها بودند که اسلام را پوک و بی‌روح و بی‌جهت و بی‌حیات و حرکت کردند.[x]

این‌گونه است که باید در مکتب و مفاد آن فکر کرد و از تعبد و انقیاد و تسلیم سنتی بیرون آمد و این همان چیزی است که ائمه (علیهم السلام) بدان امر می‌کنند: «تفقهوا فی الدین».



[i]. چه باید کرد؟/ م‌آ20، ص380

[ii]. علی (ع)/ م‌آ26، ص471

[iii]. همان، ص672

[iv]. چه باید کرد؟/ م‌آ20، ص245

[v]. ‌همان، ص257

[vi]. همان، ص378

[vii]. با مخاطب‌های آشنا/ م‌آ1، ص202

[viii]. چه باید کرد؟/ م‌آ20، ص384

[ix]. همان

[x]. همان، ص344


یکشنبه 87 خرداد 26 , ساعت 9:31 صبح

 

کویر خصلت راز و آواز شریعتی همه ساله در آخرین روزهای بهاری، نوایی دوباره می‌یابد و دینداران و دردمندان فراوانی به پاسداشت شخصیت والای او یاد و نامش را گرامی می‌دارند و بر تداوم راهش تاکید می‌کنند.

آنچه در ادامه می‌خوانید بازخوانی برخی دیدگاههای دکتر شریعتی در موضوع تحول در اندیشه دینی است. موضوعی که در فضای کنونی جامعه مذهبی و فرهنگی نیز باید بیش از پیش بدان بیندیشیم و از کج‌رویها و کژاندیشی‌ها در این عرصه بیمناک باشیم.

تکمیل این موضوع، نگاه نقادانه خوانندگان گرامی را می‌طلبد.

 

دین به عنوان نظامنامه‌ زندگی دنیا و ملاک سعادت عقبی، امری است که جامعیت و پویایی‌اش در گرو تطابق آن با نیاز زمان و مکان است. لازمه انطباق دین بر زمان و مکان و پاسخگویی به پرسش‌های دینداران ایجاد یک نهضت احیاگری دینی است، نهضتی که در راه تصحیح فهم دینی گام بردارد.

احیای فکر دینی عبارت است از بازخوانی معارف دینی و پالودن آنها از خرافات و رسوبات ذهنی و در نهایت، تفسیر آموزه‌های دینی، مطابق با شرایط  و مقتضیات زمان و مکان.[1]

یکی از چهره‌های نام‌آشنای این عرصه، دکتر علی شریعتی است. شریعتی برای اینکه دین را در جامه‌ای خواستنی و به کارآمدنی درآورد، به رنسانس مذهبی می‌اندیشید. البته تنها شریعتی نیست که در راه احیای فکر دینی گام برداشت، بلکه همان‌گونه که رنسانس در اروپا یکباره پا نگرفت و مقدماتی داشت، رنسانس مذهبی نیز مقدماتی را پیمود.

در قرن پنجم هجری غزالی با کتاب احیاء العلوم این مسئله را به بحث گذاشت. درآن زمان او از غلب? فقه بر علوم دینی گله‌مند بود. پس از او فیض کاشانی نیز با همین دغدغه کتاب المحجه البیضاء فی احیاء الاحیاء را نوشت. در دوره‌های بعد، تفکرات اقبال لاهوری و نگارش کتاب احیای فکر دینی در اسلام راه را روشن کرد و شریعتی راه او را ادامه داد.

یکی از ویژگیهای شریعتی نگاه برون‌دینی او به دین بود که این شجاعت و جسارت در خور هر کس نیست. بی‌گمان جسارت در عمل، فرزند بصیرت در نظر است.[2] این شجاعت و جسارت ویژگی هر ایرانی است؛ چراکه ایرانی در درازنای تاریخ نشان داده است که حقیقت اسلام را نه آن چنان که بر او عرضه کردند بلکه آنچنان که آن را پنهان کردند تا تاریخ از یاد ببرد، دریافت.[3]

شجاعت شریعتی سبب شده بود که او نتواند بر مغفرت‌فروشی‌ها و اندیشه‌کشی‌ها به نام دین، نفرین و نفرت نفرستد. نه تنها شریعتی که فضای عمومی زمان او و وضعیتی که دین در آن اجتماع داشت این دغدغه را در ذهن همگان افکنده بود.

امروز حتی صاحبان سنت‌گرای منبر و محراب نیز از اصلاح دین و تغییر روش تبلیغ و انحراف و انحطاط فکر مذهبی و مسخ شدن چهر? اسلام دم می‌زنند و از اینکه باید با زمان پیش رفت و جوانها را دریافت.[4]

به باور شریعتی، تحول و رنسانس در مذهب کار روشنفکران تصنیفی است، نه روشنفکران ترجمه‌ای. او سردمداران تجدید حیات فکری اسلام را کسانی می‌داند که فرزند این عصر باشند.[5]  شریعتی اصلاح مذهب را هیچ‌گاه به معنی رفورمیسم به کار نمی‌برد و با هر گونه روکاری (تحول و تغییر در روبناها) و کلام‌بازیهای ذهنی برای مدرنیزه کردن مذهب مخالف است و همه چیز را در عرصه اندیشه و عمل مفید می‌داند.[6]

 

ادامه دارد ...

 

پی‌نوشتها

--------------------------------------------------------------------------------

 

[1]. نهضت احیای فکر دینی، ص 12

[2]. قصه ارباب معرفت ، ص 360

[3]. ما و اقبال/ م‌آ 5، ص115

[4]. علی(ع)/ م‌آ 26، ص 470

[5]. چه باید کرد؟/م‌آ20، ص358.

[6]. همان، ص471


سه شنبه 86 آذر 20 , ساعت 12:0 صبح
آخرین جرعه جام ادب پارسی از دست استاد این دانش را با معرفی چند اثر برگردان ایشان به انجام می رسانیم. باشد که با ختم ساغر این آشنایی، گام نهادن در گلشن بوستان  ادب پارسی را با نگاشته‏های این ارجمند فرزانه آغاز کنیم.

آتالا و رُنه
چاپ اول : نشر مرکز - سال 1366
چاپ دوم : نشر مرکز - سال1367
چاپ سوم : نشر مرکز - سال1369
چاپ چهارم : نشر مرکز - سال 1380
"آتالا و رُنه" در بر گیرنده دو داستان جداگانه از نویسنده چیره دست و مشهور فرانسوی "شاتوبریان" است. دکتر کزازی در دیباچه مفصل این کتاب ، زندگینامه شاتوبریان را بر پایه نوشته های وی ، بویژه کتاب گرانسنگ "یادمانهای آن سوی گور" بررسی کرده و سرچشمه های دو داستان آتالا و رُنه را به دست داده است.
 

انه اید
چاپ اول : نشر مرکز - سال 1369

چاپ سوم : نشر مرکز - سال 1381

"انه اید" اثر ویرژیل ، حماسه سرای بزرگ لاتین است که برای اولین بار توسط دکتر کزازی به فارسی ترجمه شده است. انه اید ، یکی از سه اثر بزرگ پهلوانی در فرهنگ و ادب اروپایی است. دو حماسه دیگر ، "ایلیاد" و "اُدیسه" است. انه اید را می توان همچون اُدیسه ، دنباله ای بر ایلیاد شمرد. "انه" بزرگزاده ای تروایی بوده است که از آتش و خون جان به در برده و در جستجوی سرزمینی نوید داده شده در دریاها و خشکی ها سرگردان شده است.

ایلیاد
چاپ اول : نشر مرکز - سال 1377

چاپ چهارم : نشر مرکز - سال 1383

"ایلیاد" شاهکار "هومر" اثری است که بارها به زبانهای اروپایی ترجمه شده است. پس از ترجمه "انه اید" و استقبال اهل فرهنگ و ادب از این اثر ، دکتر کزازی به درخواست دانشوران ، دو نامه دیگر پهلوانی در ادب اروپایی ، ایلیاد و اودیسه را نیز به همان شیوه به پارسی ترجمه کردند.

اُدیسه
چاپ اول : نشر مرکز - سال 1379
چاپ چهارم : نشر مرکز - سال 1383

"اُدیسه" اثر دیگر هومر ، یکی دیگر از سه گانه های ادب پهلوانی اروپایی است که توسط دکتر کزازی به پارسی ترجمه شده است.

تلماک
نشر مرکز - سال 1368

جایگاه تلماک ، اثر گرانسنگ "فنلون" را در ادب و فرهنگ فرانسه ، تنها می توان با "گلستان" سعدی و "قابوسنامه" سنجید و برابر نهاد. سات های بسیار ، تلماک را در آموزشگاه های فرانسه همچون گلستان به قصد آموختن ادب و اخلاق و آیین به نوآموزان می آموخته اند و فنلون چون آموزگاری فرزانه ، در چهره نمادین "مانتور" ، فرزند جوان اولیس ، تلماک را اندرز می داده است.

بهار خسرو
نشر مرکز - سال 1374

"پیترو چیتاتی" ، از ایران شناسان دلبسته و علاقمند به تاریخ و فرهنگ ایران است. وی در این اثر بدیع ، شاعرانه و دل انگیز ، به شیوه ای داستانگونه ، نماها و چشم اندازهایی از تاریخ و فرهنگ ایران را بررسی و به زیبایی ارایه کرده است.

 


چهارشنبه 86 آذر 14 , ساعت 10:40 صبح
نازنین دوستان فرهیخته درود بر شما
در چهارمین گام همراهی با
شما دانشوران ادب‌دوست مجموعه بازنوشت و گزارش دکتر میر جلال الدین کزازی از شاهنامه را معرفی می کنیم. با دید گاههای ارزشمند و نابتان ما را یاری دهید.

نامه باستان – جلد اول (شاهنامه شناسی)
چاپ اول : انتشارات سمت - سال 1379
چاپ پنجم : انتشارات سمت - سال 1385
"نامه باستان" ، ویرایش و گزارشی است از شاهنامه فردوسی بر پایه برنوشته فلورانس و چاپ مسکو و ژول مول و خالقی مطلق انجام گرفته است و بیت ها از دیدگاه هایی گوناگون چون واژه شناسی ، نمادشناسی اسطوره ای ، زیباشناسی ، باورشناسی و ریشه شناسی کاویده و بررسی شده اند. این جلد از اثر ، از آغاز شاهنامه تا پایان زال و پادشاهی منوچهر را دربرمی گیرد.

نامه باستان – جلد دوم (شاهنامه شناسی)
چاپ اول : انتشارات سمت - سال 1381
چاپ دوم : انتشارات سمت - سال 1384
ویرایش و گزارش شاهنامه ، از پادشاهی نوذر تا پایان داستان رستم و سهراب.

نامه باستان – جلد سوم (شاهنامه شناسی)
چاپ اول : انتشارات سمت - سال 1382
چاپ دوم : انتشارات سمت - سال 1386
ویرایش و گزارش شاهنامه ، داستان سیاوش.

نامه باستان – جلد چهارم (شاهنامه شناسی)
چاپ اول : انتشارات سمت - سال 1384
چاپ دوم : انتشارات سمت - سال 1385
ویرایش و گزارش شاهنامه ، از داستان فرود سیاوش تا داستان اکوان دیو.

نامه باستان – جلد پنجم (شاهنامه شناسی)
چاپ اول : انتشارات سمت - سال 1384
چاپ دوم : انتشارات سمت - سال 1385
ویرایش و گزارش شاهنامه ، از داستان بیژن و منیژه تا آغاز پادشاهی لهراسپ.

نامه باستان – جلد ششم (شاهنامه شناسی)
چاپ اول : انتشارات سمت - سال 1384
ویرایش و گزارش شاهنامه ، از پادشاهی لهراسپ تا پادشاهی دارای داراب.

نامه باستان – جلد هفتم (شاهنامه شناسی)
چاپ اول : انتشارات سمت - سال 1385

ویرایش و گزارش شاهنامه است از پادشاهی اسکندر تا پادشاهی بهرام ، به شیوه ای که در دیگر جلدهای این رشته از کتاب به کار گرفته شده است.

 


   1   2      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ