سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و از نوف بکالى روایت است که شبى امیر المؤمنین ( ع ) را دیدم از بستر خود برون آمده نگاهى به ستارگان انداخت و فرمود : نوف خفته‏اى یا دیده‏ات باز است ؟ گفتم دیده‏ام باز است . فرمود : ] نوف خوشا آنان که دل از این جهان گسستند و بدان جهان بستند . آنان مردمى‏اند که زمین را گستردنى خود گرفته‏اند و خاک آن را بستر . و آب آن را طیب . قرآن را به جانشان بسته دارند و دعا را ورد زبان . چون مسیح دنیا را از خود دور ساخته‏اند و نگاهى بدان نینداخته . نوف داود ( ع ) در چنین ساعت از شب برون شد و گفت این ساعتى است که بنده‏اى در آن دعا نکند جز که از او پذیرفته شود ، مگر آن که باج ستاند ، یا گزارش کار مردمان را به حاکم رساند ، یا خدمتگزار داروغه باشد ، یا عرطبه طنبور نوازد ، یا دارنده کوبه باشد و آن طبل است . [ و گفته‏اند عرطبه ، طبل است و کوبه ، طنبور . ] [نهج البلاغه]
 
شنبه 87 آذر 23 , ساعت 5:48 عصر

گذری بر زندگی خسرو آواز ایران؛ استاد محمدرضا شجریان (بخش نخست)

ما هنرمندان تمامِ عمر زیر پروژکتورِ نگاه زندگی می‌کنیم. الان به خود می‌گویم: آیا می‌شود جایی بروم که کسی مرا نشناسد! آزاد باشم، روی چمن بنشینم، دراز بکشم و کسی چشم به من ندوخته باشد. من می‌خواهم برای خودم زندگی کنم، امّا نمی‌شود. گاهی آدم دلش برای خودش تنگ می‌شود، چون دیگر نمی‌تواند خودش را پیدا کند! اینهاست که بین هنرمند و مردم فاصله ایجاد می‌کند. هنرمند حس می‌کند که از لحاظ عاطفی نمی‌تواند جوابگوی مردم باشد... واقعاً آدم دلش برای خودش تنگ می‌شود... آنچه که بیش از همه برای من خوشحال کننده است، آن است که عدّه‌یی اهل دل به صدای من گوش می‌کنند و از آن لذّت می‌برند و همین، بالاترین سعادت من است. وقتی می بینم که پس از سال‌ها زحمت و خدمت برای هنرِ این سرزمین، گروهی پیدا می‌شوند تا قدرشناسی کنند‍، خستگی ام برطرف می شود... از من انتظار می‌رود که تولید هنری در عالی‌ترین سطح داشته باشم، شاگرد تربیت کنم، مرتباً کنسرت برگزار کنم و در موسیقی ایرانی، پدری کنم! واقعاً از عهده‌ی یک نفر بر‌نمی‌آید... من با مردم زندگی می‌کنم و با آنها درد مشترک دارم؛ برای همین است که می‌دانم چه می‌خواهند...                

استاد محمدرضا شجریان

 

تاریخ سراسر افتخار فرهنگ و هنر ایران زمین، وامدار تلاش و پشتکار فرزانگان و فرهیختگانی است که همواره برای اعتلای هنر این مرز و بوم از هیچ کوششی فروگذار نکرده‌اند. شیفتگان فرهنگ و هنر این مرزوبوم هیچ‌گاه کوشش‌ها و تلاش‌های این رادمردان را فراموش نخواهند کرد.

عرصه های مختلف هنر در طول تاریخ چهرهای نام‌آشنا و هنرمندی را به خود دیده و از خرمن دانش و بینش آنها خوشه‌ها چیده است. استاد محمدرضا شجریان یکی از این چهرها و برجسته‌ترین هنرمند روزگار ما در زمینه موسیقی و آواز است و از جمله هنرمندان نابغه‌ی میهنی‌ست که سعی دارد هنر متعالی را به گونه‌یی خلًاقانه عرضه کند؛ البته از شخصیًت برجسته‌یی چون او، جز این انتظار نمی‌رود.

سخن گفتن از شخصیتِ نابِ نابغه‌ی بزرگِ آواز ایران، محمدرضا شجریان کار آسانی نیست. به واقع باید گفت، این شخصیتِ همیشه جاوید، پارادایمی در تاریخ موسیقی و آواز ایران محسوب می‌شود. شجریان محلً اتصال بسیاری از جریان‌ها و تکنیک‌ها و سبک‌های موسیقی و هنر آواز ایرانی‌ست.او ذاتاً هنرمند است؛ چنان که در تمام عرصه‌های هنری که طبع خود را آزموده، موفق بیرون آمده است. او در هنرها و فنونی چون: قرائتِ قرآن؛ آواز؛ موسیقی؛ خطًاطی؛ پرورشِ گل‌ و قناری؛ کشاورزی و باغداری؛ عکًاسی و حتًی ساختنِ ابزار آلات موسیقی ـ مانند سنتور ـ مهارت‌های فراوانی کسب کرده و کار خود را در اوج دنبال نموده است. همین هنری‌ بودن خمیره‌ی وجودیِ اوست که صبر و متانتی مثال‌زدنی و قدرتی چشمگیر در وی ایجاد کرده، و توانسته به گونه‌یی خارق‌العاده بر تمام ابعاد و زوایای موسیقی و سبک‌ها و پیچ‌ و خم‌های هنریِ آواز احاطه یافته و استاد بلا‌منازع این هنر در ایران لقب گیرد. الگو بودن و لزوم  الگو شدن استاد برای نسل جوان ما صرفاً امری شعاری نیست. استاد در فنون و هنرهای مختلف توانسته‌اند توانایی‌های بالقوًه‌ی خود را به منصه‌ی ظهور رسانند و این گونه، در عمل ثابت کرده‌اند که اراده‌ی قوی و پشتکار و اخلاق سالم می‌تواند فرد را به صورت نبوغ‌آمیزی به پیشرفت و تعالی نایل سازد؛ بر این اساس ایشان یکی از بهترین الگوهای زنده و کارآمد و عینی هستند برای نسلِ پویا و جوانِ امروز ما.

صاحب نظر و آوازشناس گرامی دکتر حسین عمومی قاضی دادگستری، که احاطه کامل به جزئیات زیر و بم‌ها و تحریرها در همه‌ی گوشه‌ها و مایه‌ها و دستگاه‌ها دارند و سبک همه خواننده‌گان و مکتب آنان را می‌دانند وشجریان نیز یکی از معتقدان ایشان است ـ و از محضر ایشان فیض می‌برند و به راهنمایی‌هایشان دل می‌سپارند ـ عقیده دارند که:«شجریان به خاطر وسعت اطلاعات آوازی و شناخت کامل موسیقی و صدایی بسیار درخور و حنجره‌ی بسیار متناسب، بدون هیچ تردید، بزرگترین خواننده‌یی‌ست که ایران به خود دیده است.»

 ابتهاج، شاعر معاصر، وی را مردی عجیب با پشتکاری مثال‌زدنی و اندیشه‌ای شگرف معرفی می‌کند. از همین روست که ایشان از همان اوایل کار با استاد همراه می‌شوند و تاکنون نیز با وی بوده‌اند. استاد نیز علاقه‌ی وافری به ابتهاج دارند و همیشه از ایشان برای درست خواندن شعر کمک می‌گیرند.

زیست‌نامه استاد

تولدش روز اول مهر ماه سال یکهزار و سیصد و نوزده خورشیدی در مشهد است، در خانواده ای رشد یافت که پدر بزرگش (علی اکبر) صدای بسیار رسایی داشت و به زیبایی آواز می خواند. او از مالکین بزرگ مشهد بود و از خواندن در جمع پرهیز داشت، گاه برای دوستان سرشناسی که به دیدارش می آمدند میخواند. پدر ایشان مهدی از صدای پر طنین و رسایی برخوردار بود. او در جوانی آواز خواندن را شروع می کند ولی خیلی زود در محیط بسته و سنتی به قرائت قرآن رو آورده و تا آخر عمر بر همان عقیده باقی می‌ماند و آواز را رها کرده و در قرائت قرآن جایگاه خاصی در مشهد پیدا می‌کند، شاگردان زیادی برای تلاوت قرآن تربیت می‌‌کند که یکی از آنها پسرش(محمدرضا) است.

 

اگر تدبیری باشد،

در درک منطق هنر است ...

در هنر می‌شود نوای هستی را شنید،

معراج در این حادثه روی می‌دهد:

پروازی به فرازستان معنا !

حکایت همچنان باقی ...



لیست کل یادداشت های این وبلاگ